اولین خرابکاری های روژینا
عشقه مامان کم کم داری شروع میکنی به خرابکاری چند روز پیش وقتی از اموزشگاه برگشتم دیدم که یکی از جغجغه هات شکسته و مامانی گفت که وقتی شما تو بغلش بودی یه دفعه جغجغه ات رو انداختی روی زمین و روی قسمتی که سرامیک بوده و جغجغه ات رو شکوندی. فدای سرت عروسک نازم اینو برات نوشتم که یه یادگاری از اولین خرابکاریت داشته باشم البته نازم این اولین خرابکاریت نبوده تو ایام عید یه شب وقتی که بغله بابا بودی و بابا بردت جلوی در اتاقمون این عکس لاویز رو که من زده بودم به در اتاقمون رو با دستای نازت خواستی بگیریش اما انداختیش و قابش شکست. فدای یه دونه تار موت خوشگله من. ...