واکسن 4ماهگی
روژینای نازم بالاخره خونه تکونی وکارهای مامان تموم شد و بعداز یک هفته مامان اومده تا برات بنویسه. اعتراف میکنم خونه تکونی امسال با وجود نی نی کوچولوی نازنین که خواباش بیشتر از بیست دقیقه نیست متفاوت و همچنین سخت تر و خسته کننده تر بود.اما عید امسالمون مطمئنا با وجود همین دختر کوچولوی ناز از سالهای قبل شیرین تر و جذاب تره
3شنبه صبح منو بابا وشما رفتیم که واکسنت رو بزنند خیلی استرس داشتم و قبل از رفتن بهت قطره استامینوفن دادم. وقتی وارد مرکز بهداشت شدیم خیلی خلوت بود و هیچ کس نبود و تنها ما بودیم که شمارو برده بودیم برای واکسن خانمه پرستار اول قد و وزنت رو اندازه گرفت و بعد به من گفت که پای چپت رو نگه دارم و واکسنت رو زد و همینطور که گریه میکردی 2 قطره هم چکوند تو دهنت.خداروشکر در اون لحظه حواست به من نبود و منو ندیدی که پات رو نگه داشتم /چون تو وبلاگ بعضی از نی نی ها خوندم که وقتی مامانشون پای نی نی رو نگه داشته نی نی با مامانش قهر کرده و دیگه شیر مامانش رو نخورده و از مامانش ترسیده/ومن همش استرس داشتم که نکنه منو ببینی و بعدش باهام قهر کنی وازم بترسی بعد از واکسن اومدیم خونه و خیلی میترسیدم که دستم به پات بخوره و دردت بیاد .هر 4 ساعت یکبار بهت استامینوفن دادم و روز اول کمپرس سرد و روز دوم کمپرس گرم کردم و توهم تب نکردی و خدارو شکر زیاد اذیت نشدی و این مرحله از واکسنت هم بخوبی طی شد. وباید منتظر واکسنه 6 ماهگیت باشیم عروسکم
وقتی اومدیم خونه سریع گذاشتمت که بخوابی وگریه نکنی و میترسیدم که بغلت کنم و دستم به پات بخوره.
مامان برای پات بمیره که جای سوزن روش مونده گل مامان