روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

4ماهگی عشق مامان

1391/12/22 2:04
1,327 بازدید
اشتراک گذاری

http://www.postsmile.net/img/28/2861.gifماهگیت مبارک دختر طلایی مامان.

خدایا شکرت بخاطر وجود این فرشته نازنین تو زندگیمون.

عزیزدلم 4 ماه از بدنیا اومدنت گذشت و قلب من هر روز عاشق تر از قبل میشه.قلب عزیزم منو ببخش اصلا نمیتونم احساساتی رو که نسبت بهت دارم رو برات بنویسم و این احساسات فقط تو قلبمهناراحت خیلی دوستت دارم.قلب یه حسی نسبت به تو دارم که قابل وصف نیست و فقط اینو میتونم بهت بگم که یه احساس عمیقه دوست داشتنه که  حاضرم جونم رو برات بدم و نفسم به نفسهای تو بسته اس دخترکمقلب وای از بوسیدنت بگم که هر چقدر میبوسمت سیر نمیشم و دلم میخواد که ادامه داشته باشه و من همچنان ببوسمت اما مجبورم خاتمه اش بدم چون تو عزیز دلم خسته میشی و ادامه این احساس قشنگ رو بذارم برای زمانی که  سر حال میشی.قلب وای لمس دستات که قشنگترین حسه. عزیز دلم عادت داری وقتی که رو پام هستی و میخوابی دستت رو بگیرم و تکونت بدم.قلب دختر قشنگم وقتی بغلت میکنم و صورتت رو به صورتم میمالی زمانی هست که دنیا ماله منه.قلب من بدونه تو میمیرمقلب یه وقتایی دلم نمیخواد بزرگ بشی و دوست دارم تو همین سن بمونی. چون میترسم با بزرگ شدنت ازم دور بشی .خیلی با خودم درگیرم.خیلی بهت وابسته شدمقلب روزهایی که اموزشگاه هستم و کلاس دارم فقط به یاد توام و منتظرم که زودتر تایم استراحت بشه و بیام خونه پیشت و روی ماهت رو ببینم. حالا خوبه که خونمون به اموزشگاه نزدیکه ومن تو همون یک ربع استراحت میام و میتونم بهت سر بزنم و با دیدنت دوباره انرژی میگیرم وبرمیگردم اموزشگاهقلب عاشقه خنده هاتم./خداجونم روژینام رو برام سالم نگهش دار  وتنها ارزوی من خوشبختیشه/ دخترم رو به تو میسپارم و ازت خواهش میکنم که حسه قشنگ مادر شدن رو به کسانی که منتظرن لطف کن و بده.قلب

 نازنینم از امشب بگم که به مناسبت ماهگردت فقط برات کیک گرفتم http://www.livepencil.com/mambers/imagesmem/youremail/emotic/birthday_5/birthday_34_arms.gifو بخاطر مشفله کاری و نزدیک شدن به عید شرمندت شدم و نتونستم که برات جشن بگیرم. دخترکم الان ساعت 1و 30 دقیقه شبه و شما تو خواب نازی و مامان نگرانه فرداست که میخوای واکسنه 4 ماهگیت رو بزنی. الهی برای پات بمیرم که قراره فردا بهش واکسن بزنن. از همین الان دلم میخواد که گریه کنمگریه. مامان بمیره و درد دخترش رو نبینه.قلب

عزیزم دله مامان رو بد جور شکوندی و لذت بخش ترین حس رو ازش گرفتی و اونم اینه که چند وقته اصلا شیر مامانو نمیخوری و منم خیلی ناراحتمناراحت وشیرم هم کم کم داره خشک میشه و سعی من بی نتیجه اس و فقط گریه کردن و جیغ زدنت و حرص خوردنت رو در بر داره چند شب پیش اینقدر گریه کردم که حتی بابا هم اشک تو چشماش جمع شده بود و دلداریم میدادگریه. البته برای شیر خشک خوردن هم همین رفتارهارو میکنی و جدیدا خیلی کم شیر میخوری ومن مجبورم زمانی که تو خواب هستی بهت شیر خشک بدم. خیلی نگرانتم اخه دختر نازم شما گرسنه نمیشیسوالچرا اینقدر کم شیر میخوریناراحت با دکترت که صحبت کردم گفت نگران نباش بچه ها تو یه دوره ای بی اشتها میشن و بعدش دوباره اشتهاشون برمیگرده. ولی کاش شیرم رو میخوردی مامانی. خیلی ناراحتم گلم.جدیدا خودم رو دلداری میدم و میگم عیبی نداره دلم نمیخواد اذیتت کنم و مجبورت کنم که شیرمو بخوری چون اینجوری خیلی اذیت میشی و اینقدر که گریه میکنی اشکت در میاد و منم طاقت دیدنش رو ندارم.قلب عزیزم خدا کنه که فردا اذیت نشی و دومین مرحله از واکسنت هم به سلامتی طی بشه خوشگلم.

http://i4.glitter-graphics.org/pub/1147/1147644cuqm2gmoam.gif

 

عکسهای امشب جیگرم/لباس دخملی با کیکش ستهزبانچشمکنیشخند

1

http://i4.glitter-graphics.org/pub/1147/1147644cuqm2gmoam.gif

2

http://i4.glitter-graphics.org/pub/1147/1147644cuqm2gmoam.gif

5

http://i4.glitter-graphics.org/pub/1147/1147644cuqm2gmoam.gif

4

http://i4.glitter-graphics.org/pub/1147/1147644cuqm2gmoam.gif

7

http://i4.glitter-graphics.org/pub/1147/1147644cuqm2gmoam.gif

8

فدای خنده اتقلب

http://i4.glitter-graphics.org/pub/1147/1147644cuqm2gmoam.gif

9

وای اخماشونیشخنددخترم داره فکر میکنه که دستاشو بخوره

http://i4.glitter-graphics.org/pub/1147/1147644cuqm2gmoam.gif

9

بیشتر از شیر خوردن دوست داری که دستاتو بخوری خانومی ماچ اونم دوتاشوقلب

http://i4.glitter-graphics.org/pub/1147/1147644cuqm2gmoam.gif

0

روژینا گلی بغله باباش و در حال نگاه کردن به تی ویچشمک

http://i4.glitter-graphics.org/pub/1147/1147644cuqm2gmoam.gif

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مریم مامان ارمیا
22 اسفند 91 2:42
مبارکه نیلوفر جون .
انشالله که روژینا خاله صد ساله بشی.
بووووووووووس


چه عجب مریم جان دلمون تنگ شده بود.کجا بودی. مرسی عزیزم. همچنین ارمیای نازم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
22 اسفند 91 3:49
۴ماهگیت مبارک عسلم وای که چه بامزه نشسته توی عکس اولی
امان ازاین بی اشتهایی که حالا حالا هابایددرگیرباشیم ایشالا درست میشه یه مدت بگذره . ببوسش ازطرف من


مرسی اناهیتا جان. اره عزیزم خیلی بده که بی اشتها هستند. ما مامانا اذیت میشیم خدا کنه که زودتر خوب بشن. ارمیتای گلم رو ببوس. ممنون که به وبمون اومدی
مهدیه
22 اسفند 91 8:51
نگران نباش نیلوفر جون
دختر منم این روزا خیلی کم شیر شده و شکمش هم دیر به دیر کار می افته! دکتر گفت خیلی مهم نیست چون تو این سن هر چی می خورن زودی جذب می کنن!
بوس


روژینا هم شکمش دیر کار میکنه و بعضی روزا فقط یک بار. خدا کنه که همین یه ذره شیری که میخورن جذب بشه من خیلی نگران وزنشم
مامان جون نی نی
22 اسفند 91 10:10
تولد4 ماهگیت مبارک روژیناجون
سیلوانای منم اینطوری شده و کم شیر می خوره ولی من شبها فقط شیر خودموتوی خواب بهش می دم شبها هم توی خواب شیرتو نمی خوره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روش شیر دادنت رو عوض کن روی تخت درازش من و درازکش بهش شیر بده ، اگه نگرفت سیستم رو عوض کن ولی سعی کن بگیره شیر خودتو بدوش بهش بده تا ایمنی بدنش بایین نیاد .
دکتر به من گقت شیرخشک خیلی قوی تر از شیر مادر هشت فقط ایمنی نداره کهخیلی هم مهم هست توی نوزاد که ایمنی بدنش بالا بره .
موفق باشی عزیزم راستی گریه نکن چون شیرت هم تلخ میشه و هم کم میشه

عزیزم خیلی سعی کردم و همه مدلی رو امتحان کردم اما نمیخوره و فقط گریه میکنه انگار که کتکش زدند. منم تسلیم میشم..و طاقت گریشو ندارم
آرتميس
22 اسفند 91 13:33
سلام عزيزم چرا گريه اونم يه مامان و بابا بچه س ديگه يه روز مي خوره يه روز نمي خوره اين كه غصه نداره ديگه چهار ماهگي روژينا جوني مبارك ايشاءالله 400 سالگيش ايشاءالله واسه واكسنش هم اذيت نشه مامان نيلوفر صبور باش و در همه ي لحظات از خدا ياري بخواه آخ فداي اون عكس روژينا جوني كه داره مي خنده ايشاءالله هميشه خنده روي اون لباي قشنگش باشه

خدا نکنه ارتمیس جان. چکار کنم وقتی باهام لج میکنه و3 یا 4 ساعت شیر نمیخوره گریم میگیره تازه وقتی من گریه میکنم خانم به من میخنده.

درسا کوچولو و مامان
22 اسفند 91 23:59
چهار ماهگیت مبارک ناز گل خاله
درسا هم باید 5ام عید بره واکسن بزنه از الان استرس دارم
چه سوتی دادم اسمت را اشتباه گفتم چرا آخه؟!!!
نیلوفر جون چقدر جالبه هااااااااا هروقت خاطرات روژینا جون را میخونم انگار خودم از درسا گفتم
حتما تو وبلاگمم خوندی شیر خوردن درسا هم همین طوره درست از دیروز با شیشه گرفتنم مشکل داره شیرمنم که خیلی وقته نمیخوره فقط شبا تو خواب میخوره وقتای دیگه انگار کتکش میزنی یه جوری گریه می کنه دل آدم کباب میشه یه مدته منحنی رشدش هم به سمت پایین میاد خلاصه انقدر غصه خوردم و گریه کردم که همسری عیدیم را زودتر داد و برام یه شیردوش برقی گرفت شیرم خیلی کم شده روز اول ته شیشه دوشیدم با اینکه اصلا لب نزده بود اما امروز 30 سی سی شد خیلی مراقب باش مامانم میگه واکسن چهار ماهگی خیلی سنگینه و بعدش وزن گیری بچه دچار مشکل میشه به نظرم اگه میبینی بی قراره بذار یکی دو روز بگذره اتفاقی نمی افته .

اره عزیزم میدونم که درسا جونم هم واسه شیر خوردن خیلی مامانه گلش رو اذیت میکنه.منم واسه شیر خوردن این گل دخمل خیلی اذیت میشم همش باهام لج میکنه..منم سعی میکنم که بیشتر شبا بهش شیر بدم. واکسنش رو زدیم اما خداروشکر زیاد اذیت نشد.
راستی عیدیت هم مبارک باشه مامان کوچولو
fati_k21
23 اسفند 91 17:55
مبارررررررررررک گلم.


ممنونم عزیزم
زهرا(ترنم عشق)
23 اسفند 91 18:35
عسلکم 4 ماهگیت مبارک باشه
دیگه داری یواش یواش برای خودت خانومی میشی ها


مرسی زهرا جون
مامان آرشا
25 اسفند 91 18:27
پیشاپیش سال نو رو تبریک میگم و آرزوی بهترینها رو در سال جدید برای شما و دختر گلتون دارم




ممنونم عزیزم همچنین شما در کنار ارشا جون.وانشالله که بسلامتی به دنیا بیاد

مامان ایسا
25 اسفند 91 21:40
مباااااااااااااااااااااااااااااارک باشه عزیزم


ممنونم عزیزم ایسا گل رو ببوس
مائده(ني ني بوس)
26 اسفند 91 14:31
٤ماهگيت مبارك خوشگل خانم.من لينكت كررررردم دوست سارينا


ممنونم گلم لطف کردی.منم شمارو لینک میکنم
مامان آروین (مریم)
27 اسفند 91 7:15
پیشاپیش سال جدید رو به شما و خانواده محترمتان تبریک میگم . امیدوارم عیدی پر از خوشی و سالی پر از شادی داشته باشین ........


ممنون عزیزم شماهم ساله خوبی داشته باشید در کنار اروین عزیز و خانواده محترمتان.
مامان نسرین
27 اسفند 91 15:20
دختر ناز 4 ماهگیت مبارک
اوه اوه چه ژستی گرفته تو عکسها جیگرتو ایقده ناز شدی تو


مرسی خاله نسرین مهربون.
shaparak
27 اسفند 91 18:58
Azizam 4mahegit Mubarak


ممنونم خاله جونم
نیم وجبی
27 اسفند 91 20:32
عروسک نااااز 4 ماهگیت مبارک البته با تاخییر ببخش منو نیلوفر جان همش بهتون سر میزنم اما وقت واسه نظر گذاشتن نیس
چه شیرین میخنده جووونمزنده باشییی


ممنون نیکوجان.دلمون برای کسری عزیز تنگ شده کاش بازم بتونی اپ کنی
معصومه
28 اسفند 91 11:03
خدا یا زمان در گذر است
و مخلوقات در تغییر
و سال جدید در شرف حلول
و به ناچار 
تغییر تغییر تغییر
پس برایت ارزومندم که زندگیت به بهترینها تغییر کند. . . .
عید پیشاپیش مبارک عجیجممممم


ممنون گلم عید شما ونی نی جونی هم مبارک
مامان نسرین
28 اسفند 91 14:12
دوباره معجزه آب و آفتاب و زمين
شکوه جادوی رنگين کمان فروردين
شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود
سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود
دوباره چهره نوروز و شادماني عيد
دوباره عشق و اميد
دوباره چشم و دل ما و چهره های بهار
هفت سين

محدثه و مهدیس فرارسيدن نوروز و سال نو را شادباش ميگويند.


مرسی عزیزم
Mahro0z
7 فروردین 92 11:43
اخی...
چه عکسای نازی
تقریبا همه وب روژینا جون رو خوندم
چه خوب که خاطره هاشو ثبت میکنی.حتما وقتی بزرگ شد کلی کیف میکنه از خوندن اینجا

حیف که وب نازنینمو حذف کردم وگرنه الان میشد با روژینا جون تبادل لینک کنم

ارزو میکنم در دنیایی که همه میدوند برای زنده بودن،اهسته قدم بردارید برای زندگی کردن
کولوچه ی خوشمزه ت رو خیلی ببوس عزیزم


مرسی مهروز جونم لطف کردی که وقت گذاشتی و وب دخملی رو خوندی .جدی میگی کاش نازنین هم وب داشت. کاش بتونی بازم براش درست کنی. عزیزم خوشحال میشم که بیای خونمون و در خدمت باشیم. اتفاقا نادیا رو خونه مامانجون دیدم. کاش تو هم بیای. سعی کن دفعه بعد با خاله معصومه بیای بوووووس