روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

اخرین روزهای یکسالگی روژینا جونم

عزیز دله من این پست ادامه پست قبلیه که قرار بود دو شبه پیش بیام وبرات بنویسم اما این چند روز فرصت نشد گلم . /مامانت بد قول نیستا فقط بخاطر این 2 روز که تاسوعا وعاشورا بود نشد بیام / دختر نازنینم از اخرین روزهای یکسالگیت بگم که خیلی خیلی خوردنی شدی و روژینای خوشمزه مامانی . اول از همه اینکه تو بوس فرستادن حسابی حرفه ای شدی و دله همه رو با این کارت حسابی میبری . دوم اینکه یاد گرفتی که بوس واقعی کنی و فقط مامان رو هم بوس میکنی . و این خیلی خیلی برام لذت بخشه .وااااااااااااای روژینا بوسه تو شیرین ترین بوسه ای بوده که تا حالا حس کردم . خیلی بامزه صورتتو به صورتم میچسبونی و بوسم میکنی و گاهی اوقات هم که شیطون میشی برای شوخی گاز هم میگیری . تو ا...
24 آبان 1392

1 سالگیت مباااااااااااااارک

عروسک قشنگم                           سالگیت مبارک.                            دختر گلم یکساله که تو فرشته کوچولو شدی دختر ناز من و من شدم مامانت .یکساله که دنیا برام قشنگتر شده و تو شدی دنیای من . یکساله که از مادر شدنم میگذره و تو شدی تمام هستی من.تمام وجود من. این یکساله قشنگ با تمام سختی ها و شیرینی هاش گذشت. سختی هایی برای شیر نخوردنت.برای نخوابیدنت  مخصوصا تو دوران نوزادی و ......
21 آبان 1392

شبه فبل از تولد

کوچولوی ملوسم فردا شب جشن تولدته. مبارک باشه نانازم. الان شما لالایی و منم یه ربعی میشه که از حمام اومدم . خیلی برای جشن تولدت خوشحالم دخترکم .شاید این بخاطر حسیه که خواهر وبرادر نداشتم که تو جشن تولدشون خوشحال باشم .وتمام این انرژی  و هیجان و ذوق وشوق ها رو برای تو دارم .یک ماهی میشه که برای تم تولدت درگیر بودم وبیشتر کارهاشو نیمه شبا وقتی که شما لالا بودی انجام دادم وبالاخره دیشب تموم شد . فردا هم خیلی کار داریم .باید صبح با بابا بریم میوه وشیرینی بگیریم. ساعت سه ونیم هم منو مریم/دختر خالم/ باید بریم برای تزئیین رستوران. عزیزم با مریم هماهنگ کردم که برای تزئیین بیاد کمکم چون مامانی فاطمه که باید تو خونه پیشه شما بمونه.بابا هم که...
8 آبان 1392

ناز مامان

واااااااای روژینا این همه نوشتم یهو پرید. دختر نازم فدات بشم که خانم خانما داری میشی و تا روز تولدت فقط 19 روز مونده.اما عروسکم چون هفته دیگه محرمه و چون تولدت میفته شب تاسوعا . تصمیم گرفتیم جشن تولدت رو 8 ابان برگزار کتیم.دیشب عید غدیر بود عزیزم.عیدت مبارک نازنینم. دیشب که برای تبریک رفتیم خونه مامان بزرگه بابا یه سری از کارتای دعوت تولدت رو بهشون دادیم. عزیزم مامان بزرگه بابا سیده.فقط 5 روز دیگه مونده تا جشن تولدت امروز رفتیم برات کفش خوشگل خریدیم. لباسه تولدت رو هم مامانی فاطمه داره زحمت میکشه وبرات میدوزه. منم که کلی کار دارم وحسابی مشغولم و همیشه وقت کم میارم. تو این اوضاع خونه تکونی هم دارم میکنم.البته جشن تولدت تو خونه نیست وبخاظر ک...
4 آبان 1392

ارتمیس عزیز

دختر نازنینم یه چند وقتی میشه که از یکی از خاله ها که خاله ارتمیس بود و همیشه برامون یادگاری میذاشت وبهمون لطف داشت خبری نیست .عزیزم از اون روزی که پست رمز دار گذاشتم.چون نتونستم رمزو بهش بدم فکر میکنم که ازم ناراحت ودلگیر شده اخه مامانی ارتمیس جون وبلاگ نداشت و حتی بهش پیشنهاد دادم که ایمیلشو بده اما ایمیلم نداشت .همیشه برای همه پستها کامنت میذاشت وبنظرم خیلی به شما لطف داشت و شما  رو دوست داشت . ماهم دوستش داشتیم.اما چند وقتیه که کامنتی برامون نمیذاره. این پستو مخصوص ارتمیس جون گذاشتم چون به طریقه دیگه ای بهش دسترسی نداشتم.  که اگه  هنوزم وبلاگمونو میخونه  و ازم ناراحته ازش معذرت خواهی کنم و امیدوارم هرجا که هست همیشه ش...
28 مهر 1392

عید قربان 2. تولد بابا و......

اول از همه  عیدت مبارک دخترک نازنینم .24 مهر عید قربان بود. ببخش که دیر شد ونتونستم که زودتر تبریک بگم عزیزم .البته تبریک وبلاگی منظورمه.چون همون روز حسابی چلوندمت وبوس بوسیت کردم و عید رو بهت تبریک گفتم . عزیزم این چند روز کلی حالم گرفته بود بخاطر نداشتن دوربین و اصلا حال و حوصله نداشتم که بیام وبلاگتو اپ کنم .البته چندان عکس خوبی هم تو این چند روز ازت نگرفتم که بهونه ای باشه برای اپ کردن. اما انشالله از این به بعد سعی میکنم زودتر اپ بشیم . نازنینم 25 مهر تولد بابا بود و وارد 31 سالگی شد .همسر عزیزم  تولدت مبارک . انشالله که 120 ساله بشی گلم .بودنت برای منو دخترمون ارامش و امنیته. دوستت داریم .   //// نادر عزیزم....
28 مهر 1392

11 ماهگی عسل خانم

  عزیز دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم                                       ماهگیت مبارک   عزیز ترینم 11 ماهه قشنگ از باتو بودن گذشت.قشنگترین لحظات عمر من تو این 11 ماه بود دخترکم . وجود نازنینه تو باعث شد که من به عشق برسم. و تو این 11 ماه فهمیدم که چقدر عشقه یه مادر به فرزندش میتونه بزرگ باشه بزرگتر از همه عشقهای دنیا . وفقط یکماه مونده تا یکسال از اون روز قشنگ که خدای مهربون تو رو به من هدیه کرد. عزیزم میدونی چیه.همین ال...
23 مهر 1392

بدون عنوان

عزیز دلم امروز روز کودک بود.روزت مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارک کودک نانازیه من دختر نازنینم امیدوارم که دوران کودکی خوبی داشته باشی  وهمیشه سلامت وموفق باشی بهترینم . روژینا جونـــــــــــــــــــــــــــم امروز بردمت پارک وهمزمان با اولین روز کودک بودنت اولین پارک رفتن رسمی رو تجربه کردی . قبل از این چند بار ی رفته بودیم اما شما تو پارک بازی نکرده بودی.امروز تو فضای بازی پارک که رفتیم بچه هارو با تعجب نگاه میکردی. قربونت برم من گذاشتمت رو سرسره  و سر خوردی و اومدی پایین البته دستتو نگه داشته بودم ومراقبت بودم .چند باری سرسره بازی کردی و بنظرم خوشت اومده بود.راســــــــــــــــــــــــتی از همه...
17 مهر 1392