تا اومدنت چیزی نمونده
سلام سلام گله نازم/خوبی عسله مامان عزیزم دیروز بعداز ظهر با مامانی فاطمه رفتم دکتر واین اخرین باری بود که قبل از به دنیا اومدنت پیش خانم دکتر رفتم . قرارمون واسه به دنیا اوردنه شما همون یکشنبه21 ابان شد وخانم دکترگفت که یکشنبه صبح ما ساعت6 بریم بیمارستان وکارهای پذیرش وکارهایی که واسه عمل لازم هست رو انجام بدیم وخانم دکتر هم ساعت 8 میان بیمارستان وبعدش دخملم رو بدنیا میارن وای که چه لحظه خوبیه.لحظه دیدن تو کوچولوی مامان که 9 ماه بامن بودی ومن حست کردم وتو هم با تکونات منو دلگرم میکردی که تو وجودمی.روژینای عزیزم از همین الان حس میکنم که دلم واسه تکونات واسه دست وپای کوشولوت که تکونشون میدی ودلم رو قلمبه وسفت میکنی تنگ میشه/ یعنی دیگه ت...