نوروز94
دخمل طلای مامان سلام عیدت مبارک عزیز دلم امسال سومین سالی بود که ما اومدن بهار رو در کنار شما جشن گرفتیم و لحظه تحویل سال برای وجودت و سلامتیت دعا کردم. از خاطره شب عید بگم که اونشب شام بالا دعوت بودیم و بعد از اتمام کارها وحمام رفتن و چیدن سفره هفت سین رفتیم بالا و حدودا ساعت 12 بود که اومدیم پایین و شما دخمل گلی خوابت میومد و من دوست داشتم که برای لحظه تحویل سال که ساعت 2 و ربع بود بیدار باشی و هر جوری بود با بازی و سرگرم کردنت بیدار نگهت داشتم و کلی از شمع فوت کردن خوشت اومده بود و بعد از تحویل سال و بوسه بر گونه های شما لا لا کردیم و فردا صبحش یعنی روز اول عید نهار خونه مامان بزرگم دعوت داشتیم . اول رفتیم بالا خونه مامان زری ...