اخرین پست سال 93
سلام عزییییز دل مامان سلام دختر قشنگ و نازنینم صبحت بخیر
عزیزم امروز جمعه 30 اسفند 1393 ساعت8 صبحه که مامان داره این پست رو مینویسه و اخرین روز ساله گلم- عزیز دلم بیشتر از یک ماهی هست که به وبلاگت سر نزدم و تا حالا نشده بود که اینقدر غیبتمون طولانی بشه البته تو این مدت یبار اومدم مطلب نوستم و ثبت موقت کردم اما بعدش که اومدم برای تکمیل نهاییش هیچ خبری از اون پست نبود و خود به خود پریده بود و کلی حالم گرفته شد مامانی
اول از همه دوسال و 4ماهگیت مبارک عزیزم
این روزا هر کس ازت میپرسه چند سالته میگی دوسال و دایار ما/ خیلی شیرین زبون و خوردنی هستی
اسفند ماه کلا به خرید و خونه تکونی گذشت دخترم و امسال با وجود شیطونیهات هم خونه تکونی و هم خرید کردن خیلی سخت بود و همکاری نمیکردی
وقتی که کارامو میکردم گریه میکردی و بهونه میگرفتی که بیا باهام بازی کن و لجبازی میکردی و موقع خرید هم همش دوست داشتی بیای بغلم
این اواخر یه چیزی که فکر میکنی خیلی رقیبته ودوست نداری من باهاش کار کنم گوشیمه و سریع میای ازم میگیری میگی دوشیتو هاموش تون / هیشکی امه سه نداده به اس ام اس میگی امه سه
وفتی غذاتو میخوری با گفتنه شونه دونت اعلام سیری میکنی و بعدش محاله که حتی یه قاشق بخوری و میگی سی رم.
چند روز پیش که رفته بودیم خرید تو یکی از مغازه ها که ما مشغول خرید کردن بودیم یه دختره یه کوچولو از خودت بزرگتر اومد کنارت و همش دوست داشت گل لباستو بکنه و من یواشکی حواسم به عکس العملت بود که بعد از سه بار تکرار کردن اونکار خیلی ناراحت شدی و با صدای بلند گفتی عهههه و نتون و هلش دادی درسته که هل دادن اصلا کار خوبی نیست اما اونجا خوشحال شدم و خیالم راحت شد که میتونی از خودت دفاع کنی در برابر دیگران عزیزم و حس کردم که چقدر بزرگتر و خانوم تر شدی
نازنینم برای خواب دوست داری که بالشتت خنک باشه و گاهی وقتا میای رو بالشته من میخوابی و وقتی بهت میگم برو روی بالشت بخواب با لحن مظلومانه میگی آشه بالشم سد نیست که.
امروز جمعه اخرین روزه سال دخترکم و اخرین صبحه امسال هست که با دیدن تو چشامو باز کردم الان شما خواب ناز هستی و بعد از نوشتن این مطالب میخواهیم بریم بهشت زهرا و سر مزار بابام و ساعت 1 هم وقت ارایشگاه داریم دخترم که یکم جلوی موهاتو کوتاه کنیم و بعد از ظهر هم هفت سین بچینیم و برای تحویل سال جدید اماده بشیم
لحظه تحویل سال1394 که سال بز هست ساعت 2و15 دقیقه و10 ثانیه بامداده دخترم خدا کنه که شما اون لحظه بیدار باشی و سومین تحویل سال رو که تو هم در کنار ماهستی روجشن بگیریم.
از سال 1393 بگم که خدارو شکر سال خوبی برامون بود و خدا رو شکر میکنم که تونستم یکسال بزرگتر شدنت رو ببینم خداروشکر میکنم که تو سال 93 سلامت بودی عزیزم و این از همه چی.مهمتره.پیشرفت این سال برای شما خانم کوچولو این بود که صحبت کردن و جمله بندیت کامل شد ملوووسکم و من بهترین و اولین جملات قشنگ رو از شما شنیدم و درسته امسال تموم میشه اما صدای قشنگت و اولین جملاتت که برای مامان ناب ترین جملاته همیشه در خاطرم میمونه عزیزم. امسال با مخیط اطراف ما بزرگترها اشنا شدی و با رفتارت و توجهاتت به کارهای ما بزرگترها به مامان نشون میدی که از یه کوچولو از دوران نی نی بودنت فاصله گرفتی عسلم. خدایا شکر که تونستم این پیشزفتهاتو ببینم.
تو این جمعه و روز اخر سال اول برای دیگران دعا میکنم که به هر چی که تو دلشون هست و ارزوشونه برسن و بعد دعا میکنم برای سلامتی و دل خوش در سال 1394.
دوستان خوبم انشالله که سال خوب و خوشی داشته باشید و همیشه سلامت و موفق باشید.
اینم اخرین پست امسال ما ساعت 8 و سی و پنج دقیقه صبح . برای تکمیل این پست باعکس بعد از ظهر برمیگردم
فعلا بای
چند تا عکس از اخرین ماه سال 93 و روژینا گلی
انشالله بقیه عکسها در یک پست جداگانه.
الان ساعت یک و سی پنج دقیقه بامداده و روژینا گلی خوابالوئه و تو بغلمه و ما منتظر تحویل سال هستیم و کمتر از یک ساعت دیگه وارد سال 94 میشیم.
عیـــــــــــــــــــــــــــــــد همگی شما مبـــــــــــــــــــارک