روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

حرفای شبانه با نی نیم

سلام دختر نازم. الهی مامان فدات بشه.الان ساعت یک ونیم شبه که مامی داره برات مینویسه عسلم.بابا هم داره با گوشیش بازی میکنه.منم که همش دلتنگ شمام ودوست دارم بیامو برات بنویسم از روزایی که تو دلمی خوشگلم دیروز بعداز طهر با مامانی فاطمه وبابا رفتیم واسه تخت وکمد شما دخمل نازم وبا سلیقه همدیگه یه مدل خوشگل واست انتخاب کردیم و سفارش دادیم وتا 10 مهر اماده میشه و میارنش.عزیزم رنگش صورتی وکرمه ومطمئنم تو گل من هم ازش خوشت میاد نفس مامی دیگه ماشاا.. کم کم داری بزرگ میشی وتکون خوردنات بیشتر شده و  وقتی لگد میزنی دل مامان میپره و مشخصه شما کجای دلم هستی قربون اون دستو پای کوچولوت بشم.جیگرم امروز باید میرفتم پیش خانم دکتر که جواب ارمایش وسونو شم...
12 شهريور 1391

صبح بخیر

صبح بخیر جیگرمامان خوبی عزیز دلم. خوشگلم مامان خیلی دوستت داره       دخملم مامان ازت خواهش میکنه که تو دل مامان خوب غذا بخوری که زود بزرگ بشی وبیای تو بغلم فرشته کوچولوی من. اخه مامان همش نگرانه وزنته. ...
11 شهريور 1391

دیدن روی ماهت

سلام به عشقم  دخترنازم   عزیزم امروز رفتیم با بابا سنوگرافی 3بعدی وشما عزیزدلم رو دیدم.وای خیلی خوشحال شدم دخمله مامان/ با با هم همینطور. دیروز صبح من وبابا رفتیم ازمایشگاه واز مامی خون گرفتن وگفتند که فرداهم باید بیای و بازم ازمایش خون بدی وخانمه گفت که ساعت 4زنگ بزن تا بهت بگیم که فردا کی باید بیای منم زنگ زدم وبهم گفتند ساعت 7بیا وحتما هم صبحانه بخور.وبعدش رفتیم سونوگرافی اما جیگرم خیلی شلوغ بود واصلا وقت نداشتند وماهم مجبور شدیم واسه امروز وقت بگیریم ومن نفسم رو یه روز دیرتر ببینم عشقم مامان دیروز وقت نکرد که بیاد واست بنویسه اخه کلاس داشتم/واما    امروز که تو نانازمو دیدم..................................
6 شهريور 1391

27هفتگی

سلام قربون صدای قلب نازنینت بشه مامان /عروسکم امروز رفتم دکتر وصدای قلبتو شنیدم وکلی خوشحال وشاداب شدم. مامانی فاطی هم صداشوشنید وکلی ذوق کرد ٢٧ هفتگیت مبارک جیگر مامان وبابا. خوشگلم خانم دکتر بهم گفت که خدارو شکر همه چی خوبه وشما عزیز دل من هم امروز ماشا... ماشا... خوب تکون خوردی ولگد زدی.افرین کوچولوی مامان عزیزم فردا باید برم ارمایش دیابت بارداری واسه بار دوم.بار اول تستم خوب بود ولی خانم دکتر گفت که برای بار دوم هم باید برم وجیگرم فردا باید سونو هم برم وشما عسلم رو هم ببینم خیلی خوشحالم و دوست دارم امشب زودتر بگذره و فردا برسه ومن بتونم ببینمت فردا با بابا میخوایم بریم.بابا هم خیلی دوس داره ببینه شمارو. جیگرم فقط من یه ک...
4 شهريور 1391

همدم مامان

سلام عزیزم.الان که دارم واست مینویسم ساعت 2نیمه شبه جمعه هست وبابایی هم داره با گوشیش کار میکنه ومامان بدجوردلتنگه توئه نازنینم. دل مامی بدجور گرفته دلیلش زیاد مهم نیست مامان جون ولی یه جورایی ناراحتم. فرشته کوچولوی من واسه مامانوبابا دعا کن. راستی خوشگلم  4شنبه اومدن واتاقت رو کاغذ دیواری کردند.       اینم عکسش.نمیدونم دوسش داری یا نه اما سلیقه منو باباست امیدوارم توهم خوشت بیاد گلم نفسی فردا میخوام برم بیش خانم دکتر وقشنگ ترین ملودی یعنی صدای قلبتو بشنوم عسلم چرا بعضی موقعها اروم میشی و واسم شیطونی نمیکنی مامان خیلی نگرانت میشه اخه من که نمیتونم تو عزیز دلموببینم دل خوشی من فقط اینه که تو ...
4 شهريور 1391

برای نی نیم

سلام سلام. بند بند دل بنده به بند بند دلت بنده اهای دلبند بنده. خوبی مامانی.دل مامان بدجور برات تنگ شده خوشگلم.ایندفعه که برم دکتر حتما به خانم دکتر میگم که واسم سونو بنویسه که من بتونم شمارو ببینم اخه خیلی دلتنگتم مامان جون عزیزدلم دیشب با بابا رفتیم واسه اتاقت کاغذ دیواری انتخاب کردیم ورول هاشو اوردیم خونه وفردا قراره بیان که واست نصبش کنن واتاقت خوشگل بشه وبعدشم دیگه بریم تخت وکمدتو بگیریم و وسایلتو از خونه مامانی فاطمه بیاریم. عزیزم دل تو دلم نیست که زودتر اتاقت اماده بشه و وسایلاتو بچینم.اخه مامانی من واست خیلی ذوق دارم وهمچنین خیلی ارزو که امیدوارم به همشون برسی دخترم دوستت دارررررررررررررررررررررم.   ...
31 مرداد 1391

26 هفتگی

٢٦ هفتگیت مباااااارک نی نی  مامان وبابا. عزیزم شما امروز وارد 26 هفته شدی و6 ماه و2 روزه که همدم مامانی و من وبابا خیلی خوشحالیم بخاطر وجود تو نازنین در زندگیمون. انشاالله منوبابا26000000000000000000هفتگیتو جشن بگیریم.راستی مامانی امروز عید فطره. عزیزم خیلی دوستت داریم.                       ...
29 مرداد 1391

عید فطر

عیدت مبارک عروسکم خوشگله مامان الان نیم ساعته که ماه رو دیدند وعیدفطر شده وشما هم تو دله مامانی وبا تکون ها ولگدایی که به مامان میزنی عید رو به من تبریک میگی قربونت برم که باهر لگدت بهترین حس دنیارو دارم. فرشته من حالا که عیده ازت میخوام واسه همه مامانایی که هنوز تو دلشون نی نی ندارند دعا کنی که خدا یه نی نی ملوس تو دلشون بذاره ودل همه شاد بشه عزیزم انشاا.. سال دیگه عید فطرتو هم درکنار ما هستی.مامان واسه بغل کردنت لحظه شماری میکنه. وای که چقد دلم میخواد بچلونمت وفشارت بدم نفس نفس مامااااااان ...
29 مرداد 1391

سفربه شمال

سلام عزیزدل مامان جات تودل مامان خوبه ببخش مامانوکه این جندروزه به وبلاگت سرنزدم اخه منوباباومامانی فاطمه رفته بودیم شمال. دوشنبه خیلی کارداشتم قربونت برم اخه باید واسه سفراماده میشدیم وشبش هم منوبابا به مناسبت سالگرد ازدواجمون رفتیم بیرون وشام هم بیرون خوردیم البته بیتزای بدمزه ببخشیدعزیزم میدونم که واست فست فود خوب نیست وخانم دکترهم به مامان گفته که نخورم اما بازم نتونستم جلوی خودموبگیرم عزیزم3شنبه صبح ساعت10از تهران حرکت کردیم به سمت گیلان وقرارشدکه صبحانه توراه بخوریم.اتوبان کرج خیلی شلوغ بود وساعت12ونیم نزدیک قزوین وایستادیم وصبحانه خوردیم وساعت4هم منجیل رسیدیم ونهارخوردبم.نفسم اونجاخیلی بادمیومد انشاا.. وقتی که باخودت رفتیم م...
28 مرداد 1391

25هفتگی نازنازیه من

25هفتگیت مبارک دخمل نازم   سلام فینگیلی مامان.قربونت برم الان 25هفته ویک روزه تودل مامانی وهمدم مامانی. عروسکم امروزیکشنبه22مرداده وسالگرد ازدواج منوباباست.امشب به همین مناسبت میخواستیم بریم بیرون خوشگلم اما مامان زری /مامان بابا /مارو افطاری دعوت کرده وقراره بریم طبقه بالاوتصمیم گرفتیم فرداشب بریم بیرون. نفسم بریم دیگه اخه خیلی دیرشده و5دقیقه دیگه افطاره.میبوسمت عزیزدلم.تودل مامان خوب غذابخور که زودبزرگ بشی وزودتربیای پیش مامانوبابا
22 مرداد 1391