روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

دنیای مامان وبابا

دیدن روی ماهت

1391/6/6 22:04
691 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به عشقم  قلبدخترنازمقلب

 عزیزم امروز رفتیم با بابا سنوگرافی 3بعدی وشما عزیزدلم رو دیدم.وای خیلی خوشحال شدم دخمله مامان/ با با هم همینطور. دیروز صبح من وبابا رفتیم ازمایشگاه واز مامی خون گرفتن وگفتند که فرداهم باید بیای و بازم ازمایش خون بدیاسترسوخانمه گفت که ساعت 4زنگ بزن تا بهت بگیم که فردا کی باید بیای منم زنگ زدم وبهم گفتند ساعت 7بیا وحتما هم صبحانه بخور.وبعدش رفتیم سونوگرافی اما جیگرم خیلی شلوغ بود واصلا وقت نداشتند وماهم مجبور شدیم واسه امروز وقت بگیریم ومن نفسم رو یه روز دیرتر ببینمگریهعشقم مامان دیروز وقت نکرد که بیاد واست بنویسه اخه کلاس داشتم/واما    امروز که تو نانازمو دیدم.................................................امروزساعت 7منوبابا رفتیم ازمایشگاه وبه من یه لیوان که توش 50 گرم گلوکز بود دادند ومن توش اب ریختم ومثل شربت شد وخوردمش. .وای نفسی خیلی شیرین بود نمیدونم توهم حس کردیش یا نه سوالولی با اینکه طعم توت فرنگی میداد اما اصلا خوشمزه نبودسبز                       عزیزم بعد منوبابا اومدیم خونه وساعت 8 دوباره رفتیم ازمایشگاه که ازمامان خون بگیرن.بعد که ازمایش دادیم اومدیم خونه اخه واسه ساعت ده ونیم وقت سونو داشتم گلم.دل تو دلم نبود که زودتر بریم. ساعت ده ونیم با بابا رفتیم ودکتر هم تازه اومده بود وشماره ما5 بود  یه کم منتظر موندیم وبعد رفتیم داخل.وااااااای خوشگلم بعد از یک ماه ونیم دوباره دیدمت خیلی حس خوبی داشتم.صدای قلبتو شنیدم ونصفه صورتت رو هم دیدیم اخه دستت رو گذاشته بودی رو اونطرف صورتت شیطون بلابغلگلم احتمالا شما بیشتر شبیه بابایی تا من. بابا خیلی خوشحاله از اینکه شما شبیهش هستی.  فقط فکر کنم لبت به مامان شبیه هست.قربونت بره مامان تو هر طور که باشی واسه من عزیزی ومهم سلامتیته.بعدازسونو که اومدیم خونه /مامان زری وبابایی وعمه ندا اومدن فیلمتو دیدندخوشگلم  اوناهم گفتند که شبیه بابایی.خندهبعد از ظهر هم مامان فاطمه اومد خونمون وشمارو دید. خدارو شکر همه چیزت خوب بود ودخملکم فقط یه چیز هست که مامان بدجور نگرانتهناراحتگریه اونم وزن شماست اخه خانم دکتر گفت که شما800 گرمی در صورتی که تو هفته 27 بایدنزدیک 1 کیلو باشی.  عسلم چیکار کنم که وزنت بیشتر بشه .مامان فاطمه هم خیلی نگرانته وهمش به من سفارش میکنه که بیشتر غذابخورم.اخه چرا جیگرکم تو دل مامان کم غذا میخوریافسوس

 خاله های مهربون ممنون میشم راهنماییم کنید که چیکار کنم وزن دخملم بیشتر بشه اخه خیلی نگرانم که با وزن کم به دنیا بیادسوال

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)