اولین برگشتنه روژینا جان
دختر قشنگم یکشنبه غروب بعد از اینکه بهت شیر دادم گذاشتم که رو زمین که به پشت بخوابی و چون دیدم که ساکت هستی رفتم تو اشپزخونه که کارام رو بکنم .عزیز دلم وقتی که رو بالش هستی عادت داری که به پهلو میشی و صورتت رو میمالی به بالش و با زبون وصدای قشنگ حرف میزنی و هو هو میکنی همینجور که داشتی حرف میزدی از اشپزخونه نگاهت کردم که یهو اینجوری شدم و با تعجب دیدم که برگشتی و سریع دوربین رو اوردم وازت عکس گرفتم و بعدش برگردوندمت اخه یکی از دستهای کوچولوت زیرت مونده بود. فدات بشه مامان که اینقدر ماشالله زرنگی و اولین برگشتنت در 98 روزگی بود
این عکسها هم واسه دیروزه
دختر گلم در حال هو هو گفتن
مامان فدات که اینقدر با دقت به دوربین نگاه میکنی
دوستان عزیز ممنون از یادگاریهاتون.نظرات قشنگتون رو خوندم اما همین الان روژینا جون از خواب بیدار شدم ومتاسفانه وقت نشد که تاییدشون کنم. در اولین فرصت تایید میکنم. ممنون از محبتتون