واکسن 6ماهگی
نانازی یکشنبه ساعت6 صبح از خواب بیدارشدی و تا ساعت 8 بیدار بودی و بعدش لالا تقریبا 2.3 هفته ای میشه که بعضی شبها برای خواب اذیت میکنی و نیمه شبها با گریه بیدار میشی و یا صبح زود بیدار میشی و دیگه نمیخوابی تا خسته بشی در این جور مواقع من خیلی حرصم میگیره و در حالیکه خوابالو هستم اینجوری میشم شاید بدلیل این باشه که میخوای دندون دربیاری که بیتابی میکنی
بعد از اینکه لالا کردی تا ساعت 10 صبح/ بیدارت کردم و اماده شدیم و وبهت قطره استامینوفن دادم و با بابا رفتیم برای واکسنت
خانمه قد و وزنت کرد و مثل همیشه قدت خیلی بلند بود اما نموردار وزنت بر خلاف تصور من اومد پایین و ناراحتم کرد من همش فکر میکردم که بازهم میره بالایی اما نمودار وزنت نزولی شد و نمودار قدت اوج گرفت به سمت بالا وقتی گذاشتیمت روی ترازو خواستم ازت عکس بگیرم اما شما اینقدر ورجه و وروجه کردی که نزدیک بود بیفتی پایین بابا هم همش عجله میکرد و میگفت زود باش بعد از عکاسی خانمه امادت کرد برای واکسن و به من گفت که پات رو بگیرم وقتی واکسنت رو زد /اونهم به دوتا پاهات خوشگلم/چنان گریه کردی که هق هق میکردی الهی که فدات بشم. اما بعدش که بابا بردت بیرون گریت تموم شد و وقتی برگشتیم خونه خوابیدی. بعد از ظهرش بی حال بودی و اصلا حوصله نداشتی و همش گریه میکردی.بنظر من این مرحله از واکسنت نسبت به واکسنهای قبل برات سخت تر بود عزیزم اما خدارو شکر تموم شد و فرداش خبری از علائم واکسن نبود
سه شنبه صبح هم رفتیم دکتر برای چکاب و قرار شد که دخملی سوپ و سرلاک و فرنی رو هر روز بخوره.
سرلاک رو اصلا دوست نداری. اما فرنی رو خیلی تا حال 2 بار برات سوپ درست کردم یبار با مرغ و یبار با ماهیچه که هر دونوعش رو دوست داری دخملکم. موز له شده هم خیلی دوست داری که برای وعده بعداز ظهرت در نظر گرفتم و گاهی اوقات همراه با فرنی و سرلاک بهت میدم. قطره اهن هم روزانه باید 15 قطره بهت بدیم که میدونم اصلا خوشمزه نیست عزیزم اما باید بخوریش شیرت رو هم که نان 2 باید بگیریم. جدیدا موقع شیر خوردن دست کوچولوت همش تو صورت منه و با لب و بینی مامان بازی میکنی و بعضی اوقات لبم رو میکنی شیطون. سینه خیز میری اما خیلی کند و هنوز نتونستی که سریع اینکارو بکنی اما خیلی تلاش میکنی عسلم و خودت رو هر طور شده به جایی که میخوای میرسونی
از سه شنبه تا امروز صبح منو شما خونه مامانی فاطمه بودیم و اونجا من به این پی بردم که میتونی دستت رو به جایی بگیری و خودت برای مدتی بایستی
دیشب با بابا و مامانی رفتیم برای دست خوشگلت النگو خریدیم و همچنین گوشواره/ مبارکت باشه عروسکم/ که انشالله هفته دیگه گوشت رو سوراخ کنیم و گوشوارت رو گوشت کنیم که واقعا دیگه دخمله دخمل بشی دخملم. اخه بخاطر امتحانای خرداد مامان 2 هفته تعطیله و پیشه شماست.اخ جوووووووووووووووون و بخاطر همین گوشت رو اونموقع سواخ میکنیم که خودم باشم و خیلی بهت برسم و هواتو داشته باشم عسلی.
از دندونت هنوز خبری نیست گلم و من هر روز در حال چک کردن لثه خوشگلت هستم. نمیدونم چرا خیلی دوست دارم که دندونت دربیاد عزیزمبین حرفات بووووووووووووو میگی بب’ و مم’ رو هم همینطور و گاهی هم د’د’.البته همینجوری میگی و ماهم میدونیم که منظورت دد واقعی نیست و فقط امادگی برای صحبت کردنه عزیزم. اگه من بخندم شما هم میخندی حالا جه الکی باشه چه راست فقط کافیه که من بخندم تا شما گل دختر هم بخندی نانازی.
قبل از رفتن برای واکسن
پایگاه بهداشت. عکسها بخاطر شیطونیهات بد شده
اخه شما فضولی شیطونک که اون بالا رو نگاه میکنی
بعد از ظهر و بی حالی و بی حوصلگی دخملی
عززززززززززززززززززززززززززیزم فداتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بشم.تو جوووووووووووووووووون منی
خونه مامانی و اولین ایستادن روژینا جان بدون کمکه کسی
این عکست رو خیلی دوست دارم اخه برام ناز کردی نانازی
فدای دست خوشگلت بشم من. مبارکت باشه مامانی
عزیزم این اولین گوشوارته
روژینا گلی در حال اعتراض و جیغ زدن
عکسهای بالا برای امشبه که بردمت تو اتاقت و باهات کلی بازی کردم که سرت گرم بشه و یکم از سرلاکت رو بخوری اما نشد و نخوردی و بعد از کلی بازی گریه کردی و پیروز شدی که نخوری