6 ماهگی روژینا جونی
مبارکه مبارکه
دخترم نیم سالگیت مبارک.هوراااااااااااا
مامان فدای روژینا بشه که 6ماهه شده. عزیز دلم 6ماهه پیش این موقع منو شما تو بیمارستان بودیم و در تلاش برای خوردنه شیر و چقدر درد داشتم حتی نمیتونستم از روی تخت بلند بشم وبغلت کنم
اما الان تو خوابه نازی ومامان پای لپ تاب نشسته و داره از روزهای قشنگ باتو بودن مینویسه
چقدر زود اون روزا و شبها گذشت. روزهایی که تمام تلاشه من این بود که شیرمو بخوری وشبهایی که به بیداری و گریه ات و خستگی من میگذشت و الان تموم اون روزها و شبهای نوزادیت برام شده خاطره و با تمام سختیهاش بعضی اوقات دلم براش تنگ میشه
عکسه نوزادیت رو گذاشتم چون من با دیدنه این چهره پف دارت حس کردم که مادر شدم و هیچ وقت زمانی رو که اوردنت و دستت تو دهنت بود و داشتی میخوردیش رو یادم نمیره کوچولوی من و این عکس از زمانه اولین دیدار منو شماست. و قشنگترین لحظه
نانازم جمعه شب منو بابا تصمیم گرفتیم که به مناسبت 6 ماهگیت شام بریم بیرون و همراه مامانی فاطمه رفتیم. تو رستوران میز بغلمیمون یه نی نی داشتند که اسمه اون نی نی ترانه بود و 7 ماهو و یک هفته اش بود و مامانش اوردش پیشه شما تا باهم دوست بشین. اما ترانه کوچولو همش دوست داشت که صورت ناز دخملمو بگیره منم بهش اجازه ندادم و فقط باهاش عکس انداختی که یه یادگاری از اولین دوستت داشته باشی. البته گلم دوستای مجازی زیاد داره که همشونم نازن بعد از اینکه شاممون رو خوردیم تصمیم گرفتیم که ببریمت شهر بازی . که هم ما یه صفایی بکنیم و هم شما منو بابا و شما ماشین برقی سوار شدیم و خیلی خوش گذشت.و تو هم دوست داشتی و ذوق میکردی ولی بخاطر خنک بودنه هوا و بادی که میومد و در پی عطسه های مداومت از ترسه اینکه دوباره مریض نشی مجبور شدیم که بی خیال اولین شهربازی رفتنه شما بشیم
امروز هم /شنبه/بعد از اینکه از کلاس اومدم با بابا رفتیم برات کیک خریدیم و یه جشن کوچولو بمناسبت 6 ماهگیت گرفتیم عزیزم.بازهم مبارک باشه خانومی.
واما فردااااا.... که دوباره برای مامان پر از استرسه بخاطر واکسنت عزیزم. خدا کنه که اذیت نشی گلم . با واکسنهای قبلیت بخوبی کنار اومدی امیدوارم که ایندفعه هم اینطور باشه عروسکم
از کارهات بگم که خیلی تلاش میکنی برای سینه خیز رفتن و کمی هم خودت رو جلو میکشی و میچرخی . خیلی به مو علاقه مندی و همش موهامون رو میکشی مامان داره از دسته شما کچل میشه
دوست داری هر چیز سفتی رو به دندونات بکشی و با حرص لثه هاتو بهش فشار میدی. مخصوصا کله عروسکت که اسمش فیونائه /همون زنه شرک/ رو همش میکنی تو دهنت.کارهای قبلیت رو هم تکرار میکنی و چند روزی هست که جیغ میزنی که این کارتو اصلا دوست ندارم عزیزم. اما خودت رو خیلی خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوست دااااااااااااااااااااااااااااااااااارم
دخملی قبل از دد رفتن
روژینا وترانه تو رستوران
دخملی وبابای خوشحال
عزیزم بعد از دد رفتن . مامان فدات که داری فکر میکنی فکور من
روژینا در حاله خندیدن و خوردنه کله فیونا بیچاره
دخملی با مامانه خسته عزیزم مامان چهره اش خیلی خسته اس بخاطر اینکه از اموزشگاه اومدم و واقعا سر و کار داشتن با این بچه های شیطون انرژی رو ازم میگیره اما با دیدنه دختر نازم پر انرژی میشم