روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

کارگاه مادر و کودک اردیبهشت

1394/7/13 21:45
763 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان.محبت

خیلی وقته که دلم میخواد وبلاگتو اپ کنم و چون خونمون نت نداریم نمیتونم و مجبورم همیشه یه وقتی رو به اپ کردن وبلاگت اختصاص بدم و بیام خونه مامانی و اینجا وبتو اپ کنمخواب آلود.

از همه دوستانمونم معذرت میخوام که چند وقتی هست که نتونستم که نظراتشونو تایید کنم. و نتونستم بهشون سر بزنم. عزیزان کوتاهیی منو ببخشید و باور کنید فقط برای نداشتن نته که حضورمون کمرنگتر شده. دوستان مجازی گلم همیشه بیادتون هستم و دوستتون دارمبوس.

دختر گلم این پست مخصوص کلاسهای خلاقیت مادر و کودکیه که تو شهریور ماه میبردمت. عزیزم تو کلاس خیلی دختر خوبی بودی و خیلی با خاله هاجر/مربیت/ همکاری میکردی و به کارها و بازیهای که انجام میداد توجه میکردی و کار گروهیت خیلی خیلی عالی بودخندونک.

تو اون کلاس باهمدیگه شعر میخوندیم و بازیهای گروهی مثل /ما گلیم ماسنبلیم  و الک و دولک / انجام میدادیم . با وسایلهای بازی خانه کودک مثل تاب و سرسره و استخر توپ بازی میکردیزیبا. خاله هاجر بهتون پازل هایی میداد که مربوط به بدن و اشیا هندسی و میوه ها میداد که باید تکمیلشون میکردی. کاردستی درست میکردی. یا گل بازی میکردیم و با سیب زمینی و هویج مهر میساختیم  وکلی بهمون خوش میگذشت و واقعا برای روحیه شما هم خیلی خوب بود عزیزمبغل.

 

 

 

 

 

 

ساختن کیک باگل بهداشتی

 

 

 

 

 

 

 

ساختن مهر با هویج و سیب زمینی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لگو بازی

 

 

پازل بازی

 

 

 

 

ساختن کاردستی با همدیگه

 

 

 

 

 

 

 

تو پست قبلی برات نوشته بودم که مرداد ماه با درسا جون و مامانش رفتیم شهربازی وکلی به شما دوتا وروجک خوش گذشتبوس. عصری ارزو جون و درسا با ماشینشون اومدند دنبالمون و تو ماشین شما کلی ذوق کردی و درسا رو ناز میکردی و بهش میگفتی دوبونت برم . و به محض رسیدن به شهربازی وقتی منو مامان درسا داشتیم براتون بلیط میگرفتیم بدون اجازه من رفتی سوار ماشین برقی شدی و بعدش رفتیم زنبور سوار شدیم و درسا کمی ترسیده بود و گریه کردمحبت. و بعدش میخواستیم که شما دوتا گوگولیا برین و سوار سرسره بادی بشین و اما دوتاتون تا نصفه رفتید و ترسیدید و بعد قطار سوار شدید و تو کلی ذوق میکردی و تو استخر توپ خراب کاری کردی و وقتی اومدی بیرون و من بغلت کردم فهمیدم جیش کردیقهر و من خیلی ازت ناراحت شدم کچلچون قبل از رفتن خیلی ازت خواستم که بیای بریم دستشویی و نیومدی و برای همین جیش کردی و بعدش یکی دوتا بازی سوار شدید و در اخر من ازت خواستم که بریم گریم بشی و شما اولش دوست نداشتی و درسا هم اجازه نداد که خانمه گریمش کنه اما من شمارو راضی کردم و بعد از اتمام کار خانمه وقتی خودتو تو ایینه دیدی کلی گریه کردی و ناراحت شدی و ماهم از شهربازی رفتیم بیرون و بعدش رفتیم فروشگاه رفاه که کنار شهربازی بود و مامان درسا جون برامون پیراشکی خرید و شما هم مشغول غر غر کردن بودی و ارزو درسا رو برد دستشوییه فروشگاه و بعد از خریدن اب و بیسکوییت برای شما اومدیم بیرون و در حالی که لباست خیس و جیشی بود همش گریه میکردی و تو ماشین روی پای من نشستی و با ارزو جون و درسا رفتیم مترو دنبال بابای درسا و از اونجا دیگه بابای درسا رانندگی کرد و درسا جون تو بغل ارزو خوابش برد و زحمت کشیدند مارو دمه خونه مامان زری رسوندندبوس. و ازشون کلی ممنونیم.محبتدر کل روز خوبی بود اما شما خیلی بهونه گرفتی و گریه کردی و منو خیلی خسته کردی دخترمراضی

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (6)

نظرات (3)

سخاوت من و شما
13 مهر 94 22:15
سلام برای تهیه جهیزیه و شروع یک ازدواج کمک جمع میکنیم مامان روژینا عزیز مایل بودی میتونی شرکت کنی سعادتمندو نیک بخت باشی در پناه خدا باز نشر کنید
مامان آینده
16 مهر 94 7:44
سلاااام. مناسبت 16 مهر و روز جهانیه کودک بر شما فرشته ی ناز مبارک
مامانی کوثر
20 مهر 94 16:11
خوشحال میشیم به وبلاگ کوثری من سربزنید....دوستون داریـــــــــــــــــــــــــــــــم.