روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

اواخر 6ماهگی عزیز دلم

1392/3/16 3:30
626 بازدید
اشتراک گذاری

خوشگله ماماااااااااااااان سلام.قلب عزیز دلم حالت خداروشکر بهتر شد و اشتهات هم برگشته و مامان خیلی خوشحاااااااااااااااااااااااااااااااااااالهخندهنیشخندقهقهه 

نانازیه من فردا قراره که بریم تولد مهتا/دختر داییه بابا/ مهتا 9 سالشه عزیزمhttp://www.picturesanimations.com/s/smileys/0428.gif. این اولین تولدیه که میخوای بری جوجوی من http://www.picturesanimations.com/s/smileys/0417.gif دیروز رفتیم بیرون وبرات لباس خریدم لباس داشتی گلم اما دلم میخواست که یه لباس برات بخرم و دخترم نازتر بشهhttp://www.picturesanimations.com/s/smileys/0291.gif امروز هم با هم رفتیم حمام که برای اولین بار تو وان حمومت نشوندمت و ازت عکس گرفتم. دیگه داری خانم میشی خانومک من و میتونی توی وان حمومت بشینی ماچ هر چقدر بزرگ که میشی عشق منم بهت بیشتر میشه. و هر روز که میگذره حس میکنم که بیشتر دوستت دارم دخترکم و مخصوصا وقتی میبینم تو هم با کارهات بهم میفهمونی که دوستم داری عاشقتر میشم عزیزمhttp://www.picturesanimations.com/s/smileys/36_2_2.gif

تولد مهتا فردا بعد از ظهره و فقط خانوما دعوت هستند و بابا نمیتونه بیادمشغول تلفنناراحت  خدا کنه که تو اذیت نکنی مامانی.اخه تو جدیدا خیلی غریبی میکنی و تا کسی رو میبینی که برات اشنا نیست شروع میکنی به گریه و بد اخلاقیگریه خدا کنه که فردا دخمله خوبی باشی. اخه بعضی از فامیلای بابا تو رو ندیدن و این اولین باریه که تو رو میبین یا اگه هم دیدن تو نوزاد بودی و خیلی کوشولو و لالا بودی.  از اینا که بگذریم  2 هفته تعطیلی منم تموم شدناراحت چقدر بدناراحت حالا دوباره چجوری بذارمت و برم.ازشنبه کلاسها شروع میشه. برام خیلی خیلی سخته .درسته که یک روز در میونه و 5 ساعته اما همون 5 ساعت برای مامان 50 ساعته مخصوصا الان که میبینم تو خیلی بهم وابسته شدی برام سخت تره دخترم ناراحت چقدر زود گذشت.دخترم در کنار تو بودن اینقدر قشنگه که من گذر زمان رو حس نمیکنمقلب

عزیز دلم گهوارت از لحاظ قدی کاملا اندازته اما بخاطر ورجه ورجه هایی که تو خواب میکنی دیگه خوابیدن در شبها تو گهوارت برات سخت شده  و یه جورایی برات کوچیکه چون شما دوست داری تو خواب غلت بزنی و به روی شکم بخوابی و بجای عمودی خوابیدن دوست داری افقی بخوابی نیشخند عزیز دلم تو خواب خیلی حرکت میکنی و خیلی بد خوابیخنده منو بابا هم بخاطر شما مجبوریم که دیگه رو تختمون نخوابیم و چند شبه که همه تو پذیرایی میخوابیم و نیمه شب میبینم که شما سر جات نیستی و وسط اتاقی. و هر چقدر هم که دور وبرت بالش میذارم جوابگو نیست و از اونا عبور کردیقهقهه اونموقع که تو دلم بودی به مامانی میگفنم که اگه گهوارش براش کوچک شد میذارمش رو تختش بخوابه وعادت کنه که تنهایی تو اتاقش بخوابه اما الان اصلا دلم نمیاد که تنها تو اتاقت بخوابی. و موندم تو دوراهی که بهترین زمان برای جدا کردن وگذاشتن شما تو تختت کی هست سوال مامانای گل میشه در مورد این موضوع راهنماییم کنیدمتفکر

عزیزم هلو خیلی خیلی دوست داری دیشب یه کمی از هلو رو برای مزه به لثه ات مالیدم مگه شما ول میکردی بعدش همش میخواستی و دهنت رو باز میکردی و سرت رو میاوردی جلو که بخوریش . گلم وقتی چیزی رو دوست داری بخوری و دهنت رو باز میکنی /  ها / هم میگی که خیلی بامزه اس. بعد از اینکه هلوئه تموم شد و خوردمشخجالت شما گریه کردی که چرا هلو رو خوردی وبه من ندادی منم یکی دیگه رو به لثه ات مالیدم و ابش در میومد و میخوردی.حالا نمیدونم برات خوب بوده یا نهمتفکر ولی خیلی با اشتیاق میخوردیقلب نوش جونت عروسکم.این چند روز که بیحال بودی ازت عکس نگرفتم اما امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدی یه چند تایی عکس گرفتم که برات میذارم.امروز صبح وقتی از خواب پاشدی چشمات خیلی پف کرده بود که تو عکسها هم مشخصه دخترکم و منو بابا خیلی نگران شدیم اما بعدش خوب شد فکر کنم بخاطر خواب زیاد بوده نانازمن چون امروز بر خلاف روزای دیگه که زود بیدا ر میشی تا ساعت 11 خوابیدیماچ

 

http://www.addcode.net/image/divider-images/divider-124.gif

 

عکسهای امروز صبح نانازیه مامان

 

-

 

0

 

1

 

عزیزم اینجا میخوای روسری عروسکت رو بخوری وداری میگی ها.قلب

 

2

 

داره میرسه به دهنت .افرین به تلاشت مامانی اما اخه روسری هم مگه خوردنیهمتفکر

 

3

 

اینجا هم بالاخره روسری عروسکو در اوردی وخیالت راحت شدچشمک کلاه اون یکی عروسک روهم در اوردی شیطون وتو دستتهزبان

 

5

 

6

 

7

 

8

 

این حلزونه کوکی هست عزیزدلم.دفعه اولی که کوکش کردیم و گذاشتیمش جلوت و راه رفت خیلی ازش ترسیدی و بغض کردی.تو این عکسها هم داری با تعجب بهش نگاه میکنیتعجب

 

=

 

وقتی خسته میشی اینجوری لم میدی به روروئکت. بعضی موقعها هم سرت رو میذاری رو فرمون.ماچ میشه بگی چراااااااااااااااااااااااااااااا داری گوشت رو میکشیکلافه

 

8

 

این عکس برای بعد از ظهرهقلب

 

http://susawebtools.ir/img/gallery/linepic/446.gif

 

000

 

7

 

امروز بعد از ظهر و حموم رفتن دخملیزبان.میترسیدم بیفتی عروسکم و با یه دست نگهت داشتمچشمک

 

http://susawebtools.ir/img/gallery/linepic/446.gif

 

9

 

این عکس برای 2 روز قبلهقلب

 

http://susawebtools.ir/img/gallery/linepic/446.gif

 

6

 

این لباس با کفش هم همونیه که برات خریدیم و فردا قراره بپوشی .مبارکت باشه نانازیه مامانقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

طلوع
16 خرداد 92 10:52
خدارو شکر که بهتر شدی گلم.الان خیلی کوشولویی واسه تنها خوابیدن نازنازی


مرسی طلوع عزیزم. اره خیلی سخته که جداش کنم. اصلا دلم نمیاد.
درسا کوچولو و مامان
16 خرداد 92 11:40
فدات بشم نانازی تو هم که مثل درسا رفتی روی هواااااا لباست خیلی خوشگله نانازم از کجا خریدی؟ عید میخواستم از خیابون بهار این کفشه را برای درسا بخرم خیلی ناناز بود اما نخریدم کفشاتم خوشتله عسلکم


ممنون خاله جووووووووووووووونم خدا نکنه.بوووووس.قابل درسای عزیز رو نداره.
درسا کوچولو و مامان
16 خرداد 92 11:41
فکر کنم تا وقتی دخملک شیرمیخوره باید پیش خودت باشه دیگه البته مطمئن نیستم اما من درسا را تا دو سالگی پیش خودم میخوابونم


منم دلم نمیاد که از خودم جداش کنم اما تو پرسشهای نی نی وبلاگ خوندم که یه خانم روانشناس میگفت بچه ها باید از سن 5 یا 6 ماهگی جدا بشن تا استقلال پیدا کنن و به محیط اتاق خوابشون عادت کنن.اما من فعلا نمیتونم با این موضوع کنار بیام که دخملک پیش من نخوابه.دلم براش تنگ میشه
♥ نیم وجبی ♥
16 خرداد 92 11:44
عزیییییز دلم
خداروشکر که حالت خوبه عزیزکم
وای تو عکس چقدر بامزه نگاه حلزون میکنه دقیقا عکس العمل کسری هم اینطوریه..
چه لباسای قشنگی برازنده ی این عروسک خوردنیه مبارک باشه عسلی


ممنون نیکو جان. همیشه به چیزای جدید با تعجب نگاه میکنن این نی نی ها.فدای نگاهشون بشم.کسری جون رو ببوس
پارمیس(مامان درنیکا جون)
16 خرداد 92 15:09
چه دخمل دوست داشتنی و ناااازییی ماشالههههههههههه نی نی تو ببوس
خوشحال میشیم به ما هم سر بزنید


مرسی عزیزم.شما لطف داری. حتما بهتون سر میزنم.بوس بوس
مهدیه
16 خرداد 92 16:49
این وروجکم که مثل دخمل من همه چیزو می خواد بخوره!
خدا حفظش کنه!
خیلی دوسش دارم نیلوفر جون


مرسی مهدیه جون.منم شما و فاطمه سادات جونم رو خیلی دوست دارم .ممنون از دعای خوبت دوست خوبم خدا دخملی شمارو هم حفظ کنه و همیشه زیر سایه شما و باباش موفق و سلامت باشه.بوس
آرتميس
16 خرداد 92 20:36
سلام چطورين؟؟؟؟؟؟ خوبين ؟؟؟؟ خب فداي اين شيرين كاري بچه ها شم من مخصوصا روژيناجون . ايشاءالله سلامت و تندرست باشين


سلام ارتمیس جووووون.ماهم خوبیم امیدوارم که شما هم حالتون خوب باشه عزیزم.
خدا نکنه خاله مهربون.ممنون همچنین شما
زهرا
16 خرداد 92 22:03
ای جونم چه خوردنی شدی
لباست خیلی نازه دستت مامان وبابا دردنکنه
نیلوفرجون منم دقیقاهمین مشکل خوابودارم روژان حتی توتخت به دیواره تخت میخوره ومن ترجیح دادم روزمین بخوابه باورت نمیشه هرشب 5متراون طرف ترازتشکش میره.داستان داریم بااین مدل خوابیدن


مرسی زهرای عزیزم. وااااااااای خیلی بده که این دخملا بد خوابن. چند روز پیش نیمه شب بیدار شدم و دیدم نیست خیلی ترسیدم یهو دیدم که خیلی از ما دور شده و رفته نزدیک میز ال سی دی. عزیزم فکر کنم تا 7/8 سالگی ادامه داشته باشه چون مامانم میگه مثل اینکه منم مثل روژینا بودم و نصفه شب وسط اتاق منو پیدا میکردند و به مرور زمان خوابیدنم بهتر شده.
مامان آوینا
17 خرداد 92 0:26
مبارک باشه عروسک خاانم
انشالا همیشه به شادی



ممنون خاله جوووووووووووووووووون
شاپرک
18 خرداد 92 9:15
خدا حفظش کنه عزیزم
لباس نو مبارک روژینا خوشکله
این وانها خیلی عالیه من هم رها میذارم توی وان و خیلی راحت هستم و ترسم کمتر شده برا حمام کردنش


ممنونم خاله جووووون
مامان جون نی نی
19 خرداد 92 12:09
مبارکش باشه لباسهای نازش
بهترین موقع برای جدا کردن بچه و خوابوندنش روی تخت خودش قبل از اینکه وارد 6 ماهگی بشه هست اینو مشاوره بالینی نوزدان و کودکان در پایش سه ماهگی سیلوانا گفت .
البته من سیلوانا رو از قبل از عید توی اتاق خودش خوابوندم و دیگه عادت کرده به اتاق و تخت خودش اصلا نگران نباش چون تحتها دور دارن و بچه ها از تخت نمی افتن پائین و شما هم با خیال راحت می تونی بری و توی اتاق خودت بخوابی .
البته می تونی ساعتت رو کوک کنی و هر چند ساعت یک بار بهش شیر بدی و البته هر وقت که از خواب بیدار شدی یه سری بهش بزنی .
سیلوانا هم خیلی توی خواب حرکت می کنه ولی توی تخت خودش هرچقدر هم که بد خواب باشه اتفاقی واسش نمی افته ولی توی اتاق ممکنه خدایی نکرده بره زیر مبل یا سرش به جایی بخوره که می تونی از این اتفاق جلو گیری کنی .


ممونم عزیزم از راهنماییت. لطف کردی
مریم مامان ارمیا
9 تیر 92 16:21
منم برای جدا کردن ارمیا خیلی دارم تنبلی میکنم.قبل از عید میگفتم بعد از عید،بعدش گفتم بعد امتحانام،حالام که بهونه ای ندارم بی دلیل دارم کشش میدم
انشالله با موفقیت جداشون کنیم


انشالله عزیزم. ولی بنظرم خیلی سخته که کنار این فرشته ها نخوابیم