9 ماهگی دخملمون و4 مین سالگرد ازدواجمون
ماهگیت مبارک دختر کوچولوی مامان
مین سالگرد ازدواجمون مبارک
عزیز دلم 22 مرداد روزیه که منو بابا زندگی 2 نفرمون رو زیر یک سقف اغاز کردیم و شریک زندگیه هم شدیم . و حالا بعد از گذشت 4 سال از اون روز قشنگ شما دخمله 9 ماهه ی ما که ثمره عشقمون هستی تو جشن کوچولومون حضور داشتی و منو بابا بخاطر وجود نازنینت که شیرینی زندگیمونه خدارو شاکریم .
روژینا جونم امشب با بابا رفتیم کیک خریدیم و برگشتیم کیک رو گذاشتیم خونه ورفتیم بیرون وشام رو بیرون خوردیم. برای شما هم غذای مخصوصت یعنی سیب زمینی گرفتیم و شما هم خیلی دوست داشتیی و دهان کوشولوتو باز میکردی تا بهت بدم. نوش جونت عروسکم
بعد از شام اومدیم خونه و با کیک که هم بمناسبت 9 ماهگی شما و هم بمناسبت سالگرد ازدواجمون بود عکس گرفتیم. بعد از مراسم عکاسی بابا ارگشو اورد و برامون ارگ زد شما هم خیلی دوست داشتی و از بغلش تکون نمیخوردی بعد از یکم که با ارگ بازی کردی وخسته شدی من بغلت کردم و همینطور که بابا ارگ میزد ما هم نانای میکردیم وشما هم همش میخندیدی و ذوق زده شده بودی منم ازت فیلم گرفتم نانازم.
حالا بریم عکسهای امشبو ببینیم خانوم خوشگه
ناناز مامان تو بغله بابا جونش تو رستوران
عزیز دلم همیشه بخــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
همش دوست داشتی که روی میز 4 دست وپا بری
کیکی که گرفتیم
خانواده 3 نفرمون
اینجا دوربینو تنظیم کردیم که از خانواده 3 نفرمون یه عکس یادگاری بگیره
دختر گلم این روزها دستتو به همه جا میگیری و می ایستی وچند قدمی رو هم برمیداری وسعی میکنی تعادلت رو حفظ کنی اما گاهی اوقات حواست به چیزی پرت میشه و دستتو ول میکنی و میفتی
عشقه مامان در حال نوازندگی.
فدای چشمات.
دخترم ارزوی من فقط شادی توست