بدون عنوان

دختر جونم سلام

عزیز دلم امروز دو روزه که از ماه مبارکه رمضان گذشت. امسال دومین سالیه که ماهه رمضان در کنارمون هستی. منم امشب برای اولین بار میخوام سحری بخورم. و این دو روزه بدون سحری روزه گرفتم وبخاطر همین گفتم بیام و وبلاگتو اپ کنم و عکساتو بذارم و از شیرین زبونیات بگم تا موقع اذان بشه.

عروسک نوزده ماهه ی شیرین زبونم عاشقتم. عشقه مامان خیلی مسولیت پذیری و در قبال وسایلت احساس مسولیت داری مثلا وقتی از خواب بیدار میشی سریع بالشت و پتوت رو میبری و میذاری روی تختت. یه عادت دیگه ای که جدیدا پیدا کردی اینه که موقع شیر خوردن همینطور که تو بغلمی حتما باید بالشت زیر سرت باشه و پتوت رو بندازی روت. به بالشت میگی باله به پتو هم میگی ببو. شیرینکم خیلی قرتی هستی و بیشتر اوقات خودت دوست داری تعیین کنی که چی بپوشی. وقتی بخوای لباستو عوض کنم میای پیشم و میگی در در یعنی لباسمو در بیار. به کفش میگی دبش به کیف میگی دیف. هر موقع میخوایم بریم بیرون میری کیفمو میاری و میگی دیف دیف

به جارو میگی جابو وقتی کاری تموم میشه میگی دمووووم مثلا برنامه ای تموم بشه یا غذات تموم بشه میگی دموووووم جدیدا برای خودت اکثر اوقات در حال اواز خوندنی و همه چی میگی فقط هم خودت میفهمیشون. 

نانازیه مامان به بادکنک میگی با و خیلی دوست داری. الو گفتن رو خیلی خوب بلدی و میگی الو .یه روز که سرکار بودم بابا بهم زنگ زد و گوشی رو داده بود به شما و شماهم به من گفتی الو. مامان .بی یا. همه رو هم با کمی فاصله گفتی وای که من از شنیدن صدات پشت تلفن داشتم بال در میاوردم.

اگه گاهی اوقات ازت سوال کنم مثلا روژینا مامانو دوست داری میگی دوش/یه چیزی بین س وش/ به مامانی فاطمه میگی مانا و گاهی اوقات هم میگی مانه.

عاشق عروسک بازی هستی ملوسکم و با نی نی هات دنیای جدیدی داری بهشون به به میدی وگاهی اوقات میذاریشون روی پات و براشون لالایی میخونی و میگی دادا دادا.

عاشقتم دخترک یکسال و 7 ماه و 20 روزه ی من

نانازیه من لاک زدن رو خیلی دوست داری و به لاک میگی داک

دوسه روزیه موقع غذا خوردن برات عمو پورنگ میذارم و شماهم انگار عادت کردی وسریعا موقع به به میری جلوی تی وی و میگی عمو عمو:

حالا بریم سراغ عکسهای بجامونده این چند وقت

چند روز پیش با مامانی فاطمه رفته بودیم بیرون. باهزار ناز و ادا تو کالسکت نشستی. هر موقع میریم بیرون حتما باید برات بادکنک بخرم عزیز دلم

هر موقع که میخوام ازت عکس بگیرم میگی عس

اینجا هم داری میگی من من که دوربینو بهت بدم

همون روز برای اولین بار از این چرخ و فلک های قدیمی سوارت کردم اولش خیلی دوست داشتی اما بعد از 2 یا 3 دور ترسیدی و خواستی که بیای پایین

اولین باره که روی تاب نشستی و تاب بازی کردی و نترسیدی. دفعات قبل سریع گریه میکردی و میخواستی که بیای پایین

یبار که رفته بودیم شهروند

اولش دوست داشتی که تو این ماشین بشینی اما خیلی زود خسته شدی و خواستی که بیای بیرون

یه شب که برده بودیمت شهربازی/هفته گذشته 5 شنبه/

این عکس تقریبا برای دوماهه قبله

بیشتر اوقات عروسکاتو میاری و اینجوری بغله خودت میشونیشون و باهاشون به زبون خودت حرف میزنی

مکان مورد علاقت. گاهی وقتها میری این گوشه و پشت میز می ایستی و از منم میخوای که بیام و کنارت بایستم

این نی نی تو خیلی دوست داری و بیشتر اوقات تو بغلته

اینم روژینا جونم در حاله نماز خوندنه و بقول خودش نما

دوستان عزیزم ممنون که وقت میذارین و وبلاگمونو میخونین و برامون یادگاری میذارید. قول میدم در اولین فرصت نظرات قشنگتونو تایید کنم. نماز و روزه هاتون قبول . منو دخملی این ماهه مبارک رو بهتون تبریک میگیم.