روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

سیزده بدر 93

1393/1/19 1:28
2,074 بازدید
اشتراک گذاری

عسلیه مامان امسال 13 بدر با خانواده بابا رفتیم یعنی کل فامیله بابا بودندhttp://animationsa2z.com/attachments/Image/family/family7.gif.شب قبل از سیزده بدر حس کردم که یکم دلت درد میکنهنگران. و یکی دوباری هم اسهال داشتی. صبح سیزده بدر هم وقتی از خواب بیدار شدی دوباره اسهالت تکرار شد اما دلو زدیم به دریا و قبل از رفتن یکم بهت اب و نبات بهت دادم و رفتیمhttp://img.doostiha.ir/uploads/2014/03/Nozouz-1393.jpg. تقریبا ساعت 11 ونیم رفتیم و وقتی رسیدیم بیشتر فامیلهای مامان زری دور هم جمع بودند http://www.totalgifs.com/kao/kao162.gifو شماهم وقتی بچه ها رو دیدی حال و هوات عوض شد و شروع کردی به بازی کردنhttp://www.totalgifs.com/happynco/48.gif. اما اصلا هیچی نمیخوردی.   فقظ یکمی شیر خوردی http://niniweblog.com/images/smilies/baby/baby2/baby2%20(45).gifبعد از نهار خیلی خوابت گرفته بود و چون عادت نداری که تو شلوغی بخوابی با بابا بردیمت  بیرون و خیابونهای اطرافو دور زدیم و یکساعتی چرخیدیم تا شما لالا کنی در همین حین حس میکردم که تب داری و بدنت داغه اما بابا میگفت که از گرماست و من اشتباه میکنم http://www.easyfreesmileys.com/smileys/free-hello-kitty-smileys-621.gif. بعدش برگشتیم دوباره یکم بازی کردیhttp://niniweblog.com/images/smilies/other/other3/other3%20(26).gif و برای عصرونه اش درست کرده بودند منم یکم از اش بهت دادم اما یه ربع بعد بهونه گیریهات شروع شد و همش گریه میکردیhttp://www.easyfreesmileys.com/smileys/free-hello-kitty-smileys-618.gif. و دیگه هر کاری میکردیم ساکت نمیشدی ماهم تصمیم گرفتیم که زودتر از بقیه بیایم خونه وحدودا ساعت 7 بود که رسیدیم خونه و شما تو ماشین لالا کرده بودی  و تو خونه هم نیم ساعتی خوابیدی http://www.easyfreesmileys.com/smileys/free-hello-kitty-smileys-650.gifوقتی بیدار شدی دیدم واقعا داغی سریع از بابا خواستم که بره داروخونه و برات استامینوفن بگیره و بهت دادم و بعدش همش دل درد داشتی و مداوم هم اسهال داشتیناراحت. خیلی بیتابی میکردی عزیزم و همونشب ساعت 10 بردیمت دکتر وتا رسیدی دمه در مطب و هنوز وارد اتاق نشده بودیم فهمیدی که کجا اومدیم و شروع کردی به گریه و اقای دکتر هم به سختی تونست معاینت کنهhttp://niniweblog.com/images/smilies/other/other3/other3%20(33).gif.تازه اصلا روپوش هم نپوشیده بود نمیدونم شما از کجا فهمیدی که دکتره دخترک باهوشمhttp://niniweblog.com/images/smilies/other/other3/other3%20(13).gif. اقای دکتر یه شربت دل درد و یه شربت هم برای اسهالت داد و وقتی اومدیم خونه بهت دادم و خوابیدی و فردا صبحش که بیدار شدی خدارو شکر حالت خوب شده بود عزیزمhttp://niniweblog.com/images/smilies/other/other3/other3%20(2).gif.

 

و خلاصه این بود سیدره بدر سال 93 و دومین سیزده بدر مامان و بابا در کنار دخملیمونhttp://www.freesmile.ir/smiles/678819_kissing.gif

 

1

 

2

 

3

 

4

 

مهتا/ دختر داییه بابا/ و روژینا گلی و مامانhttp://www.freesmile.ir/smiles/489519_hugsmile2.gif

 

5

 

  روژینازی و ماهان جون پسر عمه اش و مهتاhttp://www.freesmile.ir/smiles/838119_geminis.gif

 

6

 

7

 

دخمله مامان مشغول بازی کردنقلب

 

8

 

نازنین زهرا جون/ نوه داییه مامان زری/که یکسال از شما بزرگتره دخملکم و اونم مثل شما متولد ابانهhttp://www.freesmile.ir/smiles/495019_flirtysmile4.gif.

 

9

 

10

 

11

 

 ودر اخر روژینازی برای خودش یه دوست دست و پا کرد. این اقا پسر اسمش ارمین بود که دوسالش بود و پسر خانواده ای بودند که در نزدیکی ما بساط سیزده بدرشونو پهن کرده بودند. ودر حین بازی شما دوتا باهم اشنا شده بودید و همش دوست داشتید که باهم راه برید http://www.freesmile.ir/smiles/874519_flabbergasted.gif. گاهی اوقات دسته همدیگرو هم میگرفتید و باهم راه میرفتید. در کل ازهم خیلی خوشتون اومده بودیدhttp://www.freesmile.ir/smiles/463319_animal_06.gifو مخصوصا ارمین همش میومد پیشه ما و دست تو رو میگرفت و دوست داشت باهات بازی کنهhttp://www.freesmile.ir/smiles/227419_1899473yn3huetb7.gif.

 دخملم چشم مامان و بابا روشن اخه این چه کاریه.http://www.freesmile.ir/smiles/438017_wha5B15D.gif........تازه ارمین هم همش شیشه به دست میومد دنبالتhttp://www.freesmile.ir/smiles/103319_2uqdic2.gifhttp://www.freesmile.ir/smiles/808519_loudlaff.gif

 

12

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (7)

الهه
19 فروردین 93 11:04
سلام نیلو فر جون وای چه سیزده بدری بشه با خوشگله ولی حیف که مریض شده بود
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام الهه جان. اره خیلی اذیت شد.
مهدیه
20 فروردین 93 11:05
همیشه به شادی نیلوفر جونم خداروشکر که حالش خوب شد! الان چندروزیه که فاطمه ی ما کمی اسهالی شده و من نگرانشم!!!
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
مرسی مهدیه جان. اخی عزیزم انشالله که به زودی حالش خوب بشه
خانمی(زیبا یارم تقدیم به تو)
20 فروردین 93 19:11
چه عکسای قشنگی. انشالله که هیچوقت دختر نازنینت مریض نشه و همیشه گل لبخند رو لباش. زیبا یارم،تقدیم به تو
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
مرسی گلم از دعای قشنگت
مامان منصوره
21 فروردین 93 0:57
عید تون مبارک،انشالله تو سال جدید به همه آرزو هاتون برسید،(آمین)دقیقا النا هم تو 13 بدر پارسال وقتی برگشتیم خونه تب کرد و بردیمش بیمارستان،مامان نیلوفر عزیز من اهل مازندران،بهشهر هستم،بوس واسه دختر نازت،
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
عید شماهم مبارک عزیزم.ممنون از اینکه به سوالم جواب دادی گلم
مامان آیسو وآیسا
23 فروردین 93 12:43
ناززززی روژینا مریض شدی روز سیزده بدر امیدوارم الان بهتر شده باشی دوستم سال نو رو هم تبریک میگم بهتون بوس به روی ماه روژینا نازززی
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
مرسی عزیزم. شماهم دخملهی گلتو ببوس
مامان روژینا
25 فروردین 93 9:56
عزیز دلم سال نوت با کلی تاخیر مبارکایشالا سال خوبی رو در پیش داشته باشی کنار روژینا گلیعکسای قشنگی گرفته بودی عسیسمعکسای جدید دخملی رو آپ کردم پیش ما بیا بازم
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام عزیزم عید شماهم مبارک. ممنونم همچنین شما چشم عزیزم حتما میام پیشتون
شيك پوش
15 آبان 93 12:57
با ما شيك پوش شويد: http://alizeshop.mihanblog.com