روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

روژینا واسفند ماه 92

1392/12/12 3:59
1,401 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم سلامhttp://www.freesmile.ir/smiles/359421_LaieA_048.gif.

قشنگه مامان تا این لحظه یکسال و 3 ماه و18 روز و 16 ساعت و 14 دقیقه و 11 ثانیه سن داردhttp://www.freesmile.ir/smiles/748420_JC_hurrah.gif

عزیزم شما الان تو خواب نازی و منم بعد از یک روز خسته کننده و پر مشغله دارم این پستو برات میذارم اخه از امروز خونه تکونی رو شروع کردم http://www.freesmile.ir/smiles/207821_386120_viannen_81.gifوتا عید فقط 20 روز مونده ومن هیچکاری نکردم و با وجود شیطنتهات اصلا به هیچ کاری نمیرسمhttp://www.freesmile.ir/smiles/668520_viannen_24.gif.عزیز دلم دختر نازم ماشالله هر چی که بزرگتر میشی شیطون تر میشی و مخصوصا چند روزیه که بد اخلاقی میکنی و همش غر میزنی و بهونه میگیری.گاهی اوقات فکر میکنم که خودتم نمیدونی چی میخوای و الکی اینکارارو میکنی.فوق العاده یکدنده هستی عسلم و هر چی که میخوای حتما باید همون بشه وگرنه.....http://www.freesmile.ir/smiles/621221_LaieA_011.gifخیلی مواقع شده که دوست دارم که با این رفتارت مقابله کنم مشغول تلفناما در مواقعی که بابا خونه است همش نازتو میکشه و بنظرم یه کوچولو لوس شدیhttp://www.freesmile.ir/smiles/847720_girl_cray.gif .گاهی وقتها هم دختر خوبی میشی و وقتی کار بدی میکنی بهت میگم عزیزم دیگه اینکارو نکنیا شما هم سرتو تکون میدی به سمت چپ و میگی ج’.... و منظورت همون چشمه و یا اینکه میگی با.. یعنی  باشهhttp://www.freesmile.ir/smiles/328720_kiss.gif.

وقتی که کارم داری میای هولم میدی و میگی بو...و منو میبری تو اتاقت که بهت وسایلاتو بدم.

تیتراژ شروعی برنامه رنگین کمونو خیلی دوست داری و همش باهاش نانای میکنی و وقتی شروع میشی خودتو پرت میکنی روی زمین و قل میخوریhttp://www.freesmile.ir/smiles/865920_bye2.gif.منم با گوشیم برات دانلودش کردم و گاهی اوقات بهت میدم تا نگاه کنی. یه کلیپ دیگه هم از حسنی تو گوشیم دارم که خیلی دوسش داری و وقتی بابای حسنی میگه حسنی میای بریم حموم شما هم میگی نه نهقهقهه.

فوت کردنو یاد گرفتی عزیزم و هر موقع که بهت میخوام غذا بدم اول خودت فوتش میکنیقلب. برخلاف چند ماهه قبل اصلا چای دوست نداری و وقتی چای میبینی فرار میکنی و تند تند میگی فو..فوه...فو...یعنی اینکه داغه.

توپ بازی رو خیلی دوست داری دخملی و وقتی بهت میگم شوت بزن میگی شو...و توپتو شوت میکنیhttp://www.freesmile.ir/smiles/103113_27wum35.gif.حموم رفتن رو دوست داری اما وقتی که میخوام سرتو بشورم خیلی گریه میکنی و اصلا ساکت نمیشی و تا اخرش گریه میکنیhttp://www.freesmile.ir/smiles/62831_connie_36.gif

یه چند وقتی بود خیلی خیلی اب میخوردی منم نگران شدم  که نکنه قند خونت زیاده و عمه ندا گفت که ببرمت ازمایش. منم شنبه گذشته بردمت ونمونه ازمایش کم خونی و قند وتیروئید ازت گرفتنhttp://www.freesmile.ir/smiles/615821_Laie_62B.gif. الهی بمیرم برات عزیزم که ازت خون گرفتن. ببخشید بالاخره باید این ازمایش یکسالگی رو میدادی. و همونروز بعد از ظهر عمه جواب ازمایشتو اورد وخدارو شکر هیچی نبود و همه چی طبیعی و خوب بود.

 از خوراکی های مورد علاقت پنیره . کلاچیزهای ترش خیلی دوست داری مثل لواشک و دوغ. خیلی پنیر دوست داری وفقط خالی میخوری بدون نون یا گردو. حتی برات گردو اسیاب کردم و با پنیر برات لقمه گرفتم اما متاسفانه همه رو میریختی بیرون.وقتی پنیر میخوری سرتو به چپ و راست تکون میدی و میگی به به.جدیدا هم خیلی شیشه اتو دوست داری هرموقع میخوای بخوابی میگی/ ژیییییییییژ’ه/ و موقع شیر خوردن همش با موهام بازی میکنیhttp://www.freesmile.ir/smiles/26941_connie_32.gif. حتی مواقعی هم که خوابی و شیر میخوری بازهم دستاتو میاری بالا و با موهام بازی میکنی عروسکمhttp://niniweblog.com/images/smilies/mom/mom%20(16).gif. .عزیز دلم وقتی روی پاهام میذارمت وتکونت میدم که لالا کنی عادت کردی که دستتو بگیرم اگه گاهی اوقات فراموش کنم خودت بهم یاد اوری میکنی و و دستتو بالا میاری  میگی د’.

از شیرین کاریهای دیگه ات اینه که تا بهت میگم روژینا بخند الکی ذوق میکنی وادای خنده رو درمیاری و میگی هیییییییییی. و وقتی ازت میخوام گریه کنی ادای گریه رو درمیاری و مثلا داری گریه میکنی دخترک باهوشم.

وقتی که دارم دست و صورتتو میشورم دوست داری که پاهات رو هم زیر شیر اب بگیری و اب بازی کنی و پاتو میاری بالا و میگی با.یعنی اینکه پاتو هم بشورم.http://www.freesmile.ir/smiles/164013_129fs370785.gif

دختر نازم امروز برات عروسک دوران بچه گیمو اوردم و باطری داخلش گذاشتمقلب. قبلش پستونکشو در او.رده بودی و گذاشته بودیش روی تخته ما و من نمیدونستم تا باطری گذاشتم داخلش شروع کرد به گریه کردن من به تو گفتم پستونکشو گجا گذاشتی ببین داره گریه میکنی شماهم هول شدی و تا دمه اتاق خواب ما میدویدی تا بری پستونکشو بیاریhttp://niniweblog.com/images/smilies/baby/baby2/baby2%20(55).gif. یک لحطه حس کردم که چقدر بهش احساس مسئولیت داری مامانی که اینقدر باشتاب میدویدی تا پستونک نی نیتو بیاری مهربونمhttp://www.freesmile.ir/smiles/17213_16-001.gif. راستی خیلی وقته تا نی نی میبینی میگی ن‚ ن‚  . اما من فراموش کرده بودم که برات بنویسم.

تقریبا هر چیزی رو که بهت بگیم تکرار میکنی و بیشتر فقط حرف اولشو میگی و بقیه اش نامفهومه عزیزمhttp://www.freesmile.ir/smiles/532010_sunglasses.gif

اینقدر باتو بودن شیرین و زود گذره که هر چقدر هم سعی میکنم که یادم نره تا بیامو برات بنویسم اما هر وقت که میخوام اپ کنم حس میکنم خیلی  چیزا یادم رفته.

خوب از کارگاه مادر و کودک نیلوفر ابی بگم که چند تا دوست همسن خودت پیدا کردی 3تا گل دختر و 2 تا گل پسر که اسماشون صبا و امیتیس وسانیا و بهراد و راد نیک هستند و شما6 نفر تو یه تایم وتو یه کلاس هستیدقلب.تایم قبل از شما سارینا جون /از وبلاگ نی نی بوس /کلاس داره وتو این دو جلسه ای که بردمت کارگاه شماهم باهاش ملاقات کردی و خیلی بهش علاقه نشون میدادی و همش دوست داشتی که بری پیشش دختر مهربونمماچ. عزیزم اونجا هم شعرهای فارسی و هم انگلیسی براتون میخونن وبا بادی لنگوئج بهتون نشون میدن و منظور شعرها رو بهتون میفهمونن و و انگلیسی هم باهات صحبت میکنن و شماهم بادقت نگاه میکنی و هم اینکه یه سری مهارتها رو بهتون اموزش میدن مثل به تنهایی از تونل رد شدن و مهارت ریسک پذیری و درست کردن رنگ با ماست و پودر ژله و لمس پودر و ماست و...........مژهتو این دو جلسه که رفتیم کلا کلاسه خوب وشادی بود اما جلسه دوم وقتی داشتید با ماست و پودر رنگ درست میکردید بهراد پیشبند کاوری و استین دار پوشیده بود و رنگش هم خیلی سبز تیره بود وشماهم تا نگاهش میکردی میترسیدی و زیاد همکاری نکردیتعجبتعجب. خاله مونا و خاله نگین/مربی های کارگاه/ گفتند که برای اشنایی بهتر با زبان انگلیس بهتره که تو خونه هم گاهی اوقات باهات صحبت کنم منم چند وقتیه بعضی از اصطلاحاتو برات تکرار کردم والان به خوبی میفهمی وهم اینکه  انجامش  میدیقلب. مثل kiss meو میای منو میبوسی عزیزم. بعضی موقعها که یخوام بهت بگم بیا پیشم میگم come here و شما هم منظورمو میفهمی و میای پیشم.یا اینکه دستمال کاغذی رو وقتی خورد میکنی بهت میگم rojina pick up that and please put in the bin. و شماهم خورده دستمالا رو میبری و میریزی توی سطل. بجای بزن قدش بهت میگمgive me 5و شماهم انجامش میدی.تشویق.افرین عروسک قشنگمقلب.

خوب الات ساعت 2 ونیمه شبه و من از خستگی دارم بیهوش میشم بهتره این پستو ثبت موقت کنم و عکساتو فردا صبح بذارمخواب.

 

سلام سلام برگشـــــــــــــــــــــــــتم ....................قرار بود که صبح بیام اما الان 2 و 30 دقیقه شبه و وقت کردم که عکساتو بذارم عروسکم

 

http://niniweblog.com/images/smilies/cut/cut%20(40).gif

           عکسهای اولین جلسه ای که رفتیم کارگاه مادر و کودک نیلوفر ابی

 

 

1

 

بازی با توپ و پرتاب به دیوار و صحبت کردن به صورت 2 زبانه

 

2

 

3

 

4

 

اینجا تازه خاله ها تونل رو براتون اورده بودند و همه نی نی ها متعجب بودند که این یعنی چی میتونه یاشهhttp://www.freesmile.ir/smiles/731610_speak_no_evil.gif

 

5

 

اولین نفری که از تونل رد شد امیتیس جون بود عسلم و شماهم داری نگاه میکنی که چظور از تونل میاد بیرونhttp://www.freesmile.ir/smiles/70789_kiss.gif

 

6

 

7

 

روژینا جوونم اگه به اخر تونل دقت کنی میتونی خودتو ببینی که مثل فندق از اون دور پیدایی و منتظر امیتیس هستیعینک

 

8

 

حالا نوبته روژینازهhttp://www.freesmile.ir/smiles/70789_kiss.gif

 

8

 

9

 

دالللللللللللللللللللی مامانی.افرین دخترمhttp://www.freesmile.ir/smiles/79210_clap2.gif

 

http://niniweblog.com/images/smilies/cut/cut%20(40).gif

 عکسهای جلسه دومی که رفتیم کلاس

 

0

 

سارینا جون / وبلاگ نی نی بوس/کلاسش تموم شده بود و اماده رفتن بودکه من از مامانش درخواست کردم که یک عکس از شما و سارینا جون به عنوان یادگاری بندازمhttp://www.freesmile.ir/smiles/823410_camera.gif.

 

1

 

جلسه قبل گفتند که براتون لباس راحتی ببریم که اگه در حین بازی با ماست و پودر کثیف شد مهم نباشه منم این لباسو تنت کردم عزیزم

 

2

 

3

 

4

 

5

 

دخترم این دخملی امیتیس جونهhttp://www.freesmile.ir/smiles/88129_Viannen_nudge-gi.gif

 

6

 

6

 

دختر نازم تو این 2 جلسه که رفتیم مامانی فاطمه همراهیمون کرد و باهامون اومد. عزیزم کلاست از ساعت 12 و 15 دقیقه تا 1و 15 دقیقه است. اینجا بعد از تموم شدن کلاس با مامانی رفتیم رستوران و نهار خوردیم و بعدش برگشتیم خونه و شما حسابی لالا کردیhttp://www.freesmile.ir/smiles/682510_bedtime2.gif

 

http://niniweblog.com/images/smilies/cut/cut%20(40).gif

عکسهای متفرقه این چند روز روژینا گلی

 

1-

 

روژینازم در حاله دیدن عمو پورنگ و پهلوون پنبه و دستاشو برده بالا و انجام دادن بومبالا بومبا پهلوون پنبه.http://www.freesmile.ir/smiles/26229_phil_32.gif

 

2-

 

3-

 

چقدر چشمات و لبهاتو دوست دارم. خدایا شکرت بخاطر اعضای سالمی که به دخترم هدیه کردیhttp://www.freesmile.ir/smiles/19159_phil_30.gif

 

3-

 

بازی با پوشکات بعد از برگشتن از ازمایشگاه. این بازی رو خیلی دوست داری پوشکاتو بیرون میریزی و بعد قاطی پاطیشون میکنی و بعدش همه رو به صورت مچاله میریزی تو بسته اشhttp://www.freesmile.ir/smiles/149_k4awb7.gif

 

4-

 

5-

 

روژینا و جارو برقیه مامان و جارو برقیه خودشخنده

 

6--

 

فدا خنده ی شیطونکیت ملووووووووووووووسhttp://www.freesmile.ir/smiles/62059_girl_in_love.gif

 

7-

 

لواشــــــــــــــــــــــــک خورون روژیناییخوشمزه

 

8-

 

وقتی میذاری دهنت بعدش برای خودت دست میزنیتعجبتعجبتعجب

 

9--

 

=-0

 

-=-0

 

=-087

 

و در اخر در حال لواشک خوردن انگشتتو گاز گرفتی وداری به من نشون میدیhttp://www.freesmile.ir/smiles/81501_connie_mini_rofl.gif

 

345

 

789

 

روژیناز در روزهای خونه تکونی و دستمال به دست به مامانش کمک میکنهhttp://www.freesmile.ir/smiles/76659_girl_haha.gif

 

-0998

 

 

شرمنده که پستمون طولانی شد اخه 2 هفته ای بود که اپ نکرده بودیم.http://www.freesmile.ir/smiles/84762_(24).gif

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (24)

الهه
12 اسفند 92 12:08
سلام نیلوفر جون خانومی خسته نباشی از خونه تکونی روژینای عزیزم من عاشششششششششششششششق لواشکم و با دیدن لواشک خوردن تو دهنم اب افتاد
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام گلم. ممنونم شماهم خسته نباشی. اخی عزیزم جات خالی بود.منم خودم خیلی لواشک دوست دارم مخصوصا که خیلی هم ترش باشه
مریم
12 اسفند 92 19:01
نیلوفر جون خسته نباشی...... چه عکسایه خوشگلی و با مزه یی هم از روژینا انداختین........
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
ممنون مریم عزیز از لطف و محبتت
زهرا
12 اسفند 92 22:21
عجب پست طولانییییییییییییییییییی بود واقعا خسته نباشی نیلوفرجونم ماشالله روژینای خوشکلم مثل ماه شده عاشق لواشک خوردنشم روژان هم همیشه موقع خوردن لواشک انگشتشوگازمیگیره
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم.نظر لطفته. ای جانم. روژینا از بس که هول میشه زودتر بخورش بجاش دستشو میخوره
معصوم/مامان جان جان فاطمه
13 اسفند 92 0:18
سلام ماماني خسته نباشي عژيژم .نازي وقتي عكس هاي روژينا رو ميبينم خيلي به دلم ميشينه نميدونم چرا فكر ميكنم خيلي شبيه فاطمه ي منه از اين كلاسي كه ميبري خيلي خوشم اومد نميدوني كه تو شهرهاي ديگه شعبه دارن يا نه؟ من هم يه همچين جايي خيلي دلم ميخواد ... براي لجبازي بچه ها گاهي بايد كم محلي كرد ولي تا جايي كه باعث گريه كردنش نشه ... ديگه دخترا لوس بابايي هستن
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام گلم.ممنونم. منم فاطمه جونو خیلی دوست دارم. مرسی که بهمون لطف داری.عزیزم جاهای دیگه شعبه ندارن و تقریبا چند سالیه که تاسیس شده اما به احتمال زیاد شاید تو شهر های دیگه هم شعبه خواهند زد. اما دقیقشو نمیدونم فردا که برم کلاس ازشون سوال میکنم دوستم اخه عزیزم چه بی محلی کنم چه بهش محل بذارم بیشتر اوقات در حال بهانه گیریه
مهدیه
13 اسفند 92 9:54
همیشه عکسای همین کلاس نیلوفر آبی رو تو وبلاگ سارینا می دیدم و حسرت یم خوردم که چرا از این دوره ها تو رشت نیست. اینجا هم دیدم و دوباره دپرس شدم! ایکاش بهشون پیشنهاد بدی تو رشت هم بذارن. مشتری هاش رو من جورمیکنم عکسای ختانوم خانوما هم مثل همیشه ناز بودن. مخصوصا تمرکزش در حال خونه تکونی خیلی با مزه بود ذائقه ی غذاییش با دخترم متفاوته ولی مدل حرف زدنشون خیلی شبیه به همه!!!!!!!!!1 بوووووووووووووس
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
13 اسفند 92 11:11
سلام .... خسته نباشي از اتاق تكوني عزيزم...... به به روژينا جونمم ميره خانه دوزبانه..... خيلي خوبه نيلوفر من خيلي پرس و جو كردم و دوست داشتم اوارو بزارم متاسفانه چون كارمندم نميرسم...... اي جونم لواشك خوردنش و نگااااااااا
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
13 اسفند 92 11:15
دیوار کوتاهی دارد خانه ما وقت امدن غم ها و قاصدک ها ، دیوار بلندی دارد خانه ما وقت رفتن اشک ها و گلایه ها
خانمی(زیبا یارم تقدیم به تو)
13 اسفند 92 12:01
سلام.خوشحالم که آپ کردی. ممنونم اومدی وبم. عکسای جالبی گذاشتی از روژینا و کلاس جدیدش. راستی عکسای تولدمو گذاشتم. زیبا یارم،تقدیم به تو
مامان روژینا
14 اسفند 92 8:46
پست جالبی بود عزیزم خوبه که همه چیز یادت میمونه و ازشون مینویسی من که عاشق شیرین کاریهای نی نی هامونمراستی گلم کلاسی که روژی رو بردی فقط تو تهرانه؟دوس دارم دخملی رو ببرم !جالبهبهم خبر میدی گلم؟(واسه رشت)
زهرا
16 اسفند 92 14:35
سلااااااااااااااام میسسسسسسسسس حالتون خوبه؟چه خبرا؟؟ میس این ترممون دوباره میس مغانلو شد راستی شما دیگه هیچ وقت آفاق نمیایید؟
مامان منصوره
16 اسفند 92 17:14
ای جونم چقدر ناز شده روژینا جون،اسپند دود کن واسش مامانی،در ضمن خسته نباشی،النا هم عاشق چیزهای ترش،ولی برعکس روژینا کره دوست داره نه پنیر،بوس واسه دختری
مهدیه
17 اسفند 92 14:21
منم نظر گذاشته بودم. ثبت نشده؟؟؟
آویسا
17 اسفند 92 17:16
سلام روژیناخانوم من آویسا هستم 3 سالمه اما مامانی تصمیم گرفته عزمشو جزم کنه و وبلاگ منو از بدو تولد تا الان کامل کنه.هنوز آماده نیست اما قول داده به زودی تمومش کنه.با اجازه لینکت کردم دختر زیبا
سمیه مامان زینب
18 اسفند 92 15:14
سلام عزیزم خسته نباشی واقعا این خونه تکونی برای آدم توانی نمیذاره من که دیگه خیلی خسته شدم منم خوشحال میشم با هم دوستای خوبی باشیم خانومی وازهمه مهمتر اینکه تقریبا همسن هستیم خیلی خوشحالم آخه دوستای من همشون کم کم 1 سال بزرگترند از الان شما رو لینک میکنم
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام گلم.ممنونم اره واقعا خهدارو شکر دیگه تموم شد و ماهم یه نفس راحتی میکشیم از اشنایی باهات خیلی خیلی خوشحالم. با افتخار لینک شدید
سمانه( خاله ی فریما)
18 اسفند 92 20:00
سلام نیلوفر جون خسته نباشی عزیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم خیـــــــــــــــــــــــــــــــلی خوبه که از الان روژینا جونم زبان یاد میگیره
درسا کوچولو و مامان
19 اسفند 92 0:49
فدات بشم که انقدر خانوم و باهوشی عزیزم آفرین به مامانی که انقدر باهات انگلیسی کار می کنه من که هنوز فرصت نکردم
مینا مامان روشا
19 اسفند 92 11:25
خداوندا ، نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما برای دوستان من عطا فرما : هزار و سیصد امید هزار و سیصد و نود بهروزی هزار و سیصد و نود و سه لبخند زیبا سال نو بر شما و خانواده محترمتان پیشاپیش مبارک باد
خانمی(زیبا یارم تقدیم به تو)
22 اسفند 92 13:43
سلام.16 ماهگیت مبارک روژینایی. مامانت چرا دیگه آپ نمیکنههههههههههههههههه زیبا یارم،تقدیم به تو
صبا خاله ی آیسا
22 اسفند 92 15:42
عزیزم چ خوب ک برای خوشگلمون وقت میزاری موفق باشین چ عکسای خوشگلی هم ازین عروسک خانوم گرفتیییییی
مریم (مامان ارمیا )
23 اسفند 92 16:53
سلام عزیز دلم هزار ماشالله چه خانمی شدی نفسم دلم برات خیلی تنگ شده بود عشقم ببخشید که خاله اینقدر گرفتاره و دیر به دیر بهت سر میزنه ایشالله همیشه تنت سالم و لبت خندون باشه دوست دارم عسل خانم
نیم وجبی
25 اسفند 92 18:58
سلام دوستم .. ما دوباره برگشتیم ،، خوشحال میشم قدم رو چشممون بذارین .. رمز پست رو براتون خصوصی گذاشتم
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام عزیزم دلمون تنگ شده چشم حتما میام
مامان روژینا
26 اسفند 92 9:28
عید از سه کلمه زیبا تشکیل شده ع - عزیزم ی - یادت نره د- دوستت دارم خواستم از همه زودتر تبریک عید رو تقدیمت کنم
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
ممنون دوست خوبم عید شماهم مبارک
صبا خاله ی آیسا
26 اسفند 92 14:16
سلام ،میگن وقتی بهار داره میاد باید از يكهفته قبل گلها روخبر كرد
میخواستم خبرتون كنم 
پیشاپیش بهارقشنگتان مبارك.
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
مرسی عزیزم از لطفت. عیدتون مبارک
آوايي ... (لي لي)
27 اسفند 92 2:43
تق تق فش فشه، فاصلمون كم بشه!... 
هيزم و نفت و آتيش، دوستت دارم خداييش...... 
سيب زمينی به سيخه، عكس گلت به ميخه!
.... غماتو بيار فوتش كن،كينه داری شوتش كن!
.... هوا بهاری ميشه، سرما فراری ميشه!
....زردی ازت دور بشه، هر چی ميخوای جور بشه..... ۴ شنبه سوری مبارک خواهر جونم...... به علت ناز كردن نت هنگام سال تحويل پيشاپيش سال نو مبارك.. سالي شاد،پرپول،پرپول،پرپول براتون آرزومندم شما هم لطفا همينارو واسه من آرزو كنيد..... (لي لي دوستدار هميشگي شما)
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
ممنون لی لی جان. منم همینا رو و همچنین بهترینهارو برات ارزومندم