روژینا واسفند ماه 92
دختر نازنینم سلام.
قشنگه مامان تا این لحظه یکسال و 3 ماه و18 روز و 16 ساعت و 14 دقیقه و 11 ثانیه سن دارد
عزیزم شما الان تو خواب نازی و منم بعد از یک روز خسته کننده و پر مشغله دارم این پستو برات میذارم اخه از امروز خونه تکونی رو شروع کردم وتا عید فقط 20 روز مونده ومن هیچکاری نکردم و با وجود شیطنتهات اصلا به هیچ کاری نمیرسم.عزیز دلم دختر نازم ماشالله هر چی که بزرگتر میشی شیطون تر میشی و مخصوصا چند روزیه که بد اخلاقی میکنی و همش غر میزنی و بهونه میگیری.گاهی اوقات فکر میکنم که خودتم نمیدونی چی میخوای و الکی اینکارارو میکنی.فوق العاده یکدنده هستی عسلم و هر چی که میخوای حتما باید همون بشه وگرنه.....خیلی مواقع شده که دوست دارم که با این رفتارت مقابله کنم اما در مواقعی که بابا خونه است همش نازتو میکشه و بنظرم یه کوچولو لوس شدی .گاهی وقتها هم دختر خوبی میشی و وقتی کار بدی میکنی بهت میگم عزیزم دیگه اینکارو نکنیا شما هم سرتو تکون میدی به سمت چپ و میگی ج’.... و منظورت همون چشمه و یا اینکه میگی با.. یعنی باشه.
وقتی که کارم داری میای هولم میدی و میگی بو...و منو میبری تو اتاقت که بهت وسایلاتو بدم.
تیتراژ شروعی برنامه رنگین کمونو خیلی دوست داری و همش باهاش نانای میکنی و وقتی شروع میشی خودتو پرت میکنی روی زمین و قل میخوری.منم با گوشیم برات دانلودش کردم و گاهی اوقات بهت میدم تا نگاه کنی. یه کلیپ دیگه هم از حسنی تو گوشیم دارم که خیلی دوسش داری و وقتی بابای حسنی میگه حسنی میای بریم حموم شما هم میگی نه نه.
فوت کردنو یاد گرفتی عزیزم و هر موقع که بهت میخوام غذا بدم اول خودت فوتش میکنی. برخلاف چند ماهه قبل اصلا چای دوست نداری و وقتی چای میبینی فرار میکنی و تند تند میگی فو..فوه...فو...یعنی اینکه داغه.
توپ بازی رو خیلی دوست داری دخملی و وقتی بهت میگم شوت بزن میگی شو...و توپتو شوت میکنی.حموم رفتن رو دوست داری اما وقتی که میخوام سرتو بشورم خیلی گریه میکنی و اصلا ساکت نمیشی و تا اخرش گریه میکنی
یه چند وقتی بود خیلی خیلی اب میخوردی منم نگران شدم که نکنه قند خونت زیاده و عمه ندا گفت که ببرمت ازمایش. منم شنبه گذشته بردمت ونمونه ازمایش کم خونی و قند وتیروئید ازت گرفتن. الهی بمیرم برات عزیزم که ازت خون گرفتن. ببخشید بالاخره باید این ازمایش یکسالگی رو میدادی. و همونروز بعد از ظهر عمه جواب ازمایشتو اورد وخدارو شکر هیچی نبود و همه چی طبیعی و خوب بود.
از خوراکی های مورد علاقت پنیره . کلاچیزهای ترش خیلی دوست داری مثل لواشک و دوغ. خیلی پنیر دوست داری وفقط خالی میخوری بدون نون یا گردو. حتی برات گردو اسیاب کردم و با پنیر برات لقمه گرفتم اما متاسفانه همه رو میریختی بیرون.وقتی پنیر میخوری سرتو به چپ و راست تکون میدی و میگی به به.جدیدا هم خیلی شیشه اتو دوست داری هرموقع میخوای بخوابی میگی/ ژیییییییییژ’ه/ و موقع شیر خوردن همش با موهام بازی میکنی. حتی مواقعی هم که خوابی و شیر میخوری بازهم دستاتو میاری بالا و با موهام بازی میکنی عروسکم. .عزیز دلم وقتی روی پاهام میذارمت وتکونت میدم که لالا کنی عادت کردی که دستتو بگیرم اگه گاهی اوقات فراموش کنم خودت بهم یاد اوری میکنی و و دستتو بالا میاری میگی د’.
از شیرین کاریهای دیگه ات اینه که تا بهت میگم روژینا بخند الکی ذوق میکنی وادای خنده رو درمیاری و میگی هیییییییییی. و وقتی ازت میخوام گریه کنی ادای گریه رو درمیاری و مثلا داری گریه میکنی دخترک باهوشم.
وقتی که دارم دست و صورتتو میشورم دوست داری که پاهات رو هم زیر شیر اب بگیری و اب بازی کنی و پاتو میاری بالا و میگی با.یعنی اینکه پاتو هم بشورم.
دختر نازم امروز برات عروسک دوران بچه گیمو اوردم و باطری داخلش گذاشتم. قبلش پستونکشو در او.رده بودی و گذاشته بودیش روی تخته ما و من نمیدونستم تا باطری گذاشتم داخلش شروع کرد به گریه کردن من به تو گفتم پستونکشو گجا گذاشتی ببین داره گریه میکنی شماهم هول شدی و تا دمه اتاق خواب ما میدویدی تا بری پستونکشو بیاری. یک لحطه حس کردم که چقدر بهش احساس مسئولیت داری مامانی که اینقدر باشتاب میدویدی تا پستونک نی نیتو بیاری مهربونم. راستی خیلی وقته تا نی نی میبینی میگی ن‚ ن‚ . اما من فراموش کرده بودم که برات بنویسم.
تقریبا هر چیزی رو که بهت بگیم تکرار میکنی و بیشتر فقط حرف اولشو میگی و بقیه اش نامفهومه عزیزم
اینقدر باتو بودن شیرین و زود گذره که هر چقدر هم سعی میکنم که یادم نره تا بیامو برات بنویسم اما هر وقت که میخوام اپ کنم حس میکنم خیلی چیزا یادم رفته.
خوب از کارگاه مادر و کودک نیلوفر ابی بگم که چند تا دوست همسن خودت پیدا کردی 3تا گل دختر و 2 تا گل پسر که اسماشون صبا و امیتیس وسانیا و بهراد و راد نیک هستند و شما6 نفر تو یه تایم وتو یه کلاس هستید.تایم قبل از شما سارینا جون /از وبلاگ نی نی بوس /کلاس داره وتو این دو جلسه ای که بردمت کارگاه شماهم باهاش ملاقات کردی و خیلی بهش علاقه نشون میدادی و همش دوست داشتی که بری پیشش دختر مهربونم. عزیزم اونجا هم شعرهای فارسی و هم انگلیسی براتون میخونن وبا بادی لنگوئج بهتون نشون میدن و منظور شعرها رو بهتون میفهمونن و و انگلیسی هم باهات صحبت میکنن و شماهم بادقت نگاه میکنی و هم اینکه یه سری مهارتها رو بهتون اموزش میدن مثل به تنهایی از تونل رد شدن و مهارت ریسک پذیری و درست کردن رنگ با ماست و پودر ژله و لمس پودر و ماست و...........تو این دو جلسه که رفتیم کلا کلاسه خوب وشادی بود اما جلسه دوم وقتی داشتید با ماست و پودر رنگ درست میکردید بهراد پیشبند کاوری و استین دار پوشیده بود و رنگش هم خیلی سبز تیره بود وشماهم تا نگاهش میکردی میترسیدی و زیاد همکاری نکردی. خاله مونا و خاله نگین/مربی های کارگاه/ گفتند که برای اشنایی بهتر با زبان انگلیس بهتره که تو خونه هم گاهی اوقات باهات صحبت کنم منم چند وقتیه بعضی از اصطلاحاتو برات تکرار کردم والان به خوبی میفهمی وهم اینکه انجامش میدی. مثل kiss meو میای منو میبوسی عزیزم. بعضی موقعها که یخوام بهت بگم بیا پیشم میگم come here و شما هم منظورمو میفهمی و میای پیشم.یا اینکه دستمال کاغذی رو وقتی خورد میکنی بهت میگم rojina pick up that and please put in the bin. و شماهم خورده دستمالا رو میبری و میریزی توی سطل. بجای بزن قدش بهت میگمgive me 5و شماهم انجامش میدی..افرین عروسک قشنگم.
خوب الات ساعت 2 ونیمه شبه و من از خستگی دارم بیهوش میشم بهتره این پستو ثبت موقت کنم و عکساتو فردا صبح بذارم.
سلام سلام برگشـــــــــــــــــــــــــتم ....................قرار بود که صبح بیام اما الان 2 و 30 دقیقه شبه و وقت کردم که عکساتو بذارم عروسکم
عکسهای اولین جلسه ای که رفتیم کارگاه مادر و کودک نیلوفر ابی
بازی با توپ و پرتاب به دیوار و صحبت کردن به صورت 2 زبانه
اینجا تازه خاله ها تونل رو براتون اورده بودند و همه نی نی ها متعجب بودند که این یعنی چی میتونه یاشه
اولین نفری که از تونل رد شد امیتیس جون بود عسلم و شماهم داری نگاه میکنی که چظور از تونل میاد بیرون
روژینا جوونم اگه به اخر تونل دقت کنی میتونی خودتو ببینی که مثل فندق از اون دور پیدایی و منتظر امیتیس هستی
حالا نوبته روژینازه
دالللللللللللللللللللی مامانی.افرین دخترم
عکسهای جلسه دومی که رفتیم کلاس
سارینا جون / وبلاگ نی نی بوس/کلاسش تموم شده بود و اماده رفتن بودکه من از مامانش درخواست کردم که یک عکس از شما و سارینا جون به عنوان یادگاری بندازم.
جلسه قبل گفتند که براتون لباس راحتی ببریم که اگه در حین بازی با ماست و پودر کثیف شد مهم نباشه منم این لباسو تنت کردم عزیزم
دخترم این دخملی امیتیس جونه
دختر نازم تو این 2 جلسه که رفتیم مامانی فاطمه همراهیمون کرد و باهامون اومد. عزیزم کلاست از ساعت 12 و 15 دقیقه تا 1و 15 دقیقه است. اینجا بعد از تموم شدن کلاس با مامانی رفتیم رستوران و نهار خوردیم و بعدش برگشتیم خونه و شما حسابی لالا کردی
عکسهای متفرقه این چند روز روژینا گلی
روژینازم در حاله دیدن عمو پورنگ و پهلوون پنبه و دستاشو برده بالا و انجام دادن بومبالا بومبا پهلوون پنبه.
چقدر چشمات و لبهاتو دوست دارم. خدایا شکرت بخاطر اعضای سالمی که به دخترم هدیه کردی
بازی با پوشکات بعد از برگشتن از ازمایشگاه. این بازی رو خیلی دوست داری پوشکاتو بیرون میریزی و بعد قاطی پاطیشون میکنی و بعدش همه رو به صورت مچاله میریزی تو بسته اش
روژینا و جارو برقیه مامان و جارو برقیه خودش
فدا خنده ی شیطونکیت ملووووووووووووووس
لواشــــــــــــــــــــــــک خورون روژینایی
وقتی میذاری دهنت بعدش برای خودت دست میزنی
و در اخر در حال لواشک خوردن انگشتتو گاز گرفتی وداری به من نشون میدی
روژیناز در روزهای خونه تکونی و دستمال به دست به مامانش کمک میکنه
شرمنده که پستمون طولانی شد اخه 2 هفته ای بود که اپ نکرده بودیم.