اولین تنهایی ایستادن دخملی
خدارو شکر که عزیز دله مامان 2 روزی میشه که حالش بهتر شده. و فقط یکم ابریزش بینی داره که امیدوارم که اونم زودتر خوب بشه کلوچه جونم. از اون قرمزی های روی پوستت بگم که فردای همون روز که روی پوستت ظاهر شد دلم طاقت نیاورد وبردمت دکتر. و اقای دکتر گفت که یه نوع حساسیته و دارو و 2 تاامپول داد که در 2 روز مداوم باید میزدی. الهی مامان فدات بشه. خیلی تو این چند روز اذیت شدی.وقتی وارد مطب میشدیم تا امپول بزنی سریع از لباس سفید خانما میفهمیدی که کجا اومدیم و شروع میکردی به گریه. امیدوارم که دیگه این روزای بد تکرار نشه دختر نازنینم.
وااااااااااااااای دخترم منو بابا دیشب خیلی خوشحال شدیم چون شما برای اولین بار و بدون کمک کسی ایستادی. وااقعا خیلی لذت بخش بود وقتی دیدیم که خیلی تلاش کردی و همراه با ترس واروم اروم پاشدی و تعادلتو حفظ کردی و ایستادی. ماهم برات کلی دست و هورااااااااااا و سوت زدیم وخودتم خیلی خوشت اومده بود و چند دقیقه یکبار بلند میشدی و می ایستادی و خودتم دست میزدی و از ماهم توقع داشتی که برات دست بزنیم.ماهم با این کارت کلی قند تو دلمون اب میشد. واقعا واسه یه پدر ومادر این لحظات خیلی قشنگ و به یاد موندنیه. همون لحظه هم من سریع دوربینو اوردم و از اولین به تنهایی ایستادنت فیلم وعکس گرفتم .روژینا جونم شما در یکسال و 14 روزگی تونستی که بدون کمک کسی بایستی. اولین مستقل شدنتو بهت تبریک میگم عزیز دلم.
اینو یادم رفته بود که تو اخرین پسته قبل از یکسالگیت بنویسم. چون تقریبا یک ماهی میشه که صدای بع بعی رو میدونی. ما بهت میگیم روژینا بع بعی میگه؟ شما هم میگی بععععععععععع خیلی هم طولانی ع اش رو میگی مثله خوده بع بعی. فدای بع بعی خودم بشم من. یه هفته ای هم میشه وقتی بهت میگم جوجو میگه؟ شما میگی جی جی جی جی.جوجه کوچولوی مامان عاشقتم
بابا روهم خیلی خوب صداش میکنی و هر موقع میگی بابا. بابا کلی خوشحال و خرسند میشه و میگه جاااااااااااااااااااااانم. یه مدت منو هم صدا میکردی و همش دنبالم میومدی و میگفتی ماما اما الان خیلی کم میگی. نمیدونم چراااااااااااااااااااااااااااااا؟
از برنامه های تلویزیون برنامه عمو پورنگ رو دوست داری ویه نیم نگاهی میکنی اما وقتی تا تبلیغه بسته اموزشی زبان بالا بالا شروع میشه روژینا جونی محو تماشای تلویزیون میشه.تبلیغ پوشک کانفی رو هم دوست داری و با این تبلیغ جدید پوشک مولفیکس که نینی ها نانای میکنن شما هم نانای میکنی. اما بیشترین نانای کردنت زمانی بود که تبلیغ برنج هایلی رو میشنیدی. تبلیغش اهنگ خیلی شاد بود و یه تکه اش هم این بود که ای هایلی هایلی هایلی. شام ونهار چه عالی .اما الان دیگه زیاد پخش نمیشه عزیزم .
دیگه اینکه عاشق این هستی که تو خونه بایه دست دستتو بگیرم وباهم قدم بزنیم و کل خونه رو بگردیم. وکلی کیف میکنی از اینکه مثلا داری راه میری./اما با کمکه مامان/ هر از چند گاهی هم سرتو بالا میگیری ومنو نگاه میکنی و با ذوق بهم میخندی و خیلی خوشحالی از اینکه داریم راه میریم. عشقم از بازیهای مورد علاقت توپ بازیه. همیشه دوست داری من یا مامانی فاطمه بغلت کنیم وبا توپ بدوییم وشوت بزنیم وبگیم گل. وقتی هم گل میشه ما میگیم گل.تو هم میگی د’. منظورت همون گله. تو کلاغ پر بازی کردن ولی لی لی حوضک حرفه ای شدی عروسکم. وقتی باهم کلاغ پر بازی میکنیم وقتی میگم کلاغ پر شماهم میگی ب’ر.bar.
وقتی خیلی ناراحتی و میخوای گریه کنی میگی د‚ر د‚ر د‚ر د‚ر. خیلی بامزه میگی .منم هر موقع میخوام باهات شوخی کنم بهت میگم در در در در. شماهم با شیطنت میخندی و تکرار میکنی.
واای عزیزم هرچی فکر میکنم دیگه چیزی یادم نمیاد که بنویسم.گاهی اوقات فکر میکنم هر چقدر هم که خاطرات و لحظات قشنگه این روزاتو ثبت میکنم بازم یه جورایی کمه و گاهی وقتها خیلی چیزا یادم میره. بهر حال دخترم بدون که سعی مامان اینه که تمام این لحظات زیبارو برات ثبت کنه .به امید روزی که خودت بخونیشون و بدونی و بفهمی چه دخمله نازی بودی و مامان چقدر عاشقانه دوستت داشته و داره.
اولین ایستادن روژینازم. مامان فدات که خیلی تلاش کردی و دستاتو از ترس مشت کردی. مامانی اینقدر دستات و پاهات سرد شده بود و کلی هم عرق کرده بودی. اخه خیلی هیجان داشتی.
نانازم بیشتر از خودت منو بابا ذوق کردیم. فدای خنده ات ملووووووووووووووووووووووووووووووووس