10 ماهگی دخملی و تولد 23 سالگی مامانش
ماهگیت مبــــــــــــــــــــــــــــــــــــارک
روژیــــــــــــــــــــــــنای عزیزم
دختر نازم فدات بشم که ماهگرد تولدت 2 رقمی شده و کم کم داری خانم میشی.انشالله 100 ماهگیت عروسکم
سالــــــــــــــــــــــــــــگی خودم هم مبارک.هوراااااااااااااا
عزیز دلم شما هم مثله مامان 21 ام بدنیا اومدی.اما با 2 ماه اختلاف.یعنی من 21 شهریور هستم وشما 21 ابان. نازنینم امشب هم تولد من بود وهم ماهگرد شما. خیلی خوش گذشت کیک گرفتیم. و بعدش هم شام رفتیم بیرون . بهترین هدیه امسال من شمائی عزیزدلم. وجود نازنینت بوسیدنت لمسه دستات بغل کردنت و لبخندت بهترین هدیه برای منه دخترکم
بابا هم به مامان کادو داد.البته کادوش نقدی بود و منم برای اینکه یه یادگاری از امروز داشته باشم با یک مقدار از اون پول رفتیم و یه کفش برای خودم خریدم. دستت درد نکنه همسر عزیزم
شماهم دخمله خوبی بودی.اما اخر شب وقتی رسیدیم خونه بهونه میگرفتی و غر میزدی و گریه میکردی.دلیلش رو هم نمیدونم
وقتی رفتیم کیک بگیریم شمارو با کالسکه بردیم.اما مثله همیشه ننشستی و گریه میکردی و حتی تو کلسکه بلند شدی وایستادی ماهم برات یه توپ بادی گرفتیم و وصلش کردیم به کالسکت تا شاید معجزه بشه و شما خوشت بیاد و یکبار بدونه دردسر تو کالسکت بشینی اماااااااااااااا هیچ فایده ای نداشت
عشقه مامان تو رستوران مشغول نگاه کردن به صورتحسابه.
روژينا: مامان دارم نگاه میکنم ببینم برام سیب زمینی گرفتین
عزیزم خیلی سیب زمینی سرخ شده دوست داری.اما تو خونه که من برات درست میکنم زیاد نمیخوری. امشب هم دوست داشتی وخوردی.نوش جونت. اما یبار تو گلوت گیر کرد ونزدیک بود خرابکاری کنی. حتی میز بغلیمون هم نگات کردند ومنو بابا
اصلا اروم نمیشینی تا ازت یه عکس درست و حسابی بگیریم.
کیکه شبیه کنده درخت بود عزیزم.
عزیزم مثله بابا اکثر اوقات اینجوری میشینی
فدای معصومیت نگاهت دخترم.بوووووووووووووووووووووووووووووس
و دخملی اخر شب...............
اماده خواب. وحتی لباس خوابشو هم تنش کرده امااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا....................
مشغول بازی کردن با کفشی که تازه خریدمی و میخوای با تلاش و سعی فراوان کفش رو پات کنی