روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

روژینا جون و درسا جون در پارک

1393/6/18 10:56
890 بازدید
اشتراک گذاری

روژینازم سلام

عزیز دلم خیلی وقت بود که منو مامانه درسا جون میخواستیم که قرار بذاریم و شما رو ببریم پارک اما متاسفانه همیشه یا من کلاس داشتم و یا اینکه آرزو جون کار داشت و نمیتونستیم هماهنگ کنیم و تا اینکه بالاخره هشتم شهریور 93 ساعت 7 بعداز ظهر با هم قرار گذاشتیم تا شما همدیگرو ببینید. خیلی عصر خوبی بود دخترم و شما و درسا جون از کنار هم بودن خوشحال بودید. مخصوصا شما که همیشه ازم میخوای که عکسهای اونروز و درسا رو بهت نشون بدم و با دیدنشون کلی ذوق میکنی بوس

 

 

 

 

 

 

بعد از اشنایی با همدیگه رفتید سمت وسایلهای بازی و تو میخواستی دست درسا رو بگیری و میگفتی د بده. دستتو بدهخندونک

 

 

 

 

 

 درسا از روی سرسره رفت بالا و شماهم یاد گرفتی و بجای اینکه از پله بری از روی سرسره میخواستی بری بالا

 

 

 

 

 

 

یه سرسره تونلی و بزرگ وجود داشت که شماگیر داده بودی بری اونجا و پله هاش هم خیلی بلند بود و برای شما کوچولوها مناسب نبود دوسه باری من بردمت و برای بار اول هم درسا رو بردم تا سر بخوره اما میترسید و من بغلش کردم و با هم سر خوردیم و اومدیم پایین اما مثل اینکه باز هم ترسید و دیگه نخواست بیاد. اما شما همش گیر داده بودی که بری اونجاکچل

 

 

اینجا هم دارین تاب تاب ابابا بازی میکنید.  ارزو جون میترسید  که درسا تنهایی تاب بازی کنه و کنارش ایستاده.

 

 

 

 

 

 

 

 

خیلی جالب بو دقتی باهم صحبت میکردید ما که از حرفاتون چیزی متوجه نمیشدیم اما مثل اینکه خودتون زبون همدیگه رو میفهمیدید وروجکای دوست داشتنی

 

 

 

دخملی ها دارن با هم چیپس میخورن و با هم حرف میزننخنده.

 و  بعد از اینکه چیپس و بستنی خوردید حدود ساعت 8 ونیم بود که از همدیگه خدا حافظی کردیم و شما از اینکه درسا جون و مامانش رفتند خیلی ناراحت شده بودی غمگینو همش میگفتی دوسا توش. درسا کوش

 

 

بعد از اینکه درسا نازی و مامانش رفتند ما هم رفتیم فروشگاه شهروند. /چون پارکه کنار شهروند بود/ و بعدش هم بابا اومد دنبالمون و برگشتیم خونهمحبت.

 

 

دخملی برای خودش کتاب داستان برداشتهخندونک

 

پسندها (4)

نظرات (1)

مامان روژینا
19 شهریور 93 11:31
عزییییییییییییییز دلمقربونش بشم چقد بهش خوش گذشتهمثل روژینای من عاشق بچه هاساز حرف زدنشون مشخصهدرسا جون دوست وبلاگیه دخملیه مامانی؟
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام گلم. خدا نکنه.بله عزیزم دوست وبلاگیمون و اسمه وبلاگش هم درسا درودنه مامان و بابا ست