واکسن 18 ماهگی
عزیز دلم خدارو شکر این مرحله از واکسنتم تموم شد و دیگه تا 7 سالگی واکسن نداری هورا هورا هورا هوراااااااااااااااااااااااا.الان کلی خوشحالم
ناناز مامان 2شنبه هفته پیش ساعت 10 صبح منو بابا و شما رفتیم پایگاه بهداشت. کمی منتظر موندیم تا نوبتمون بشه.3تا نی نی زودتر از تو واکسنشونو زدند شماهم وقتی دیدی اونا گریه میکنن ترسیدی و گریه کردی. خانمه پرستار اول گذاشتت روی ترازو و وزنت کرد. بعد دور سرتو اندازه گرفت وبعد از اون روی یه تخت خوابوندیمت تا قدتو اندازه بگیره. بعد به بابا گفت که بشینه و شما رو هم روی پاش بشونه منم پاهات و دسته چپتو نگه دارم تا تکون نخوری و یکی از واکسنهارو به بازوی راستت زد و بعد گفت که دوباره روی تخت بخوابونیمت و واکسن بعدی رو به پای چپت زد. و بعدش چند تا قطره هم ریخت توی دهنت و به این ترتیب واکسیناسیون دخملی تموم شد. دخملیه مامان تو پایگاه گریه کرد تو راه هم یه کوشولو گریه کرد و همش دستشو نگاه میکرد و بغض میکرد.
وقتی برگشتیم خونه یکم بردمت بالا و با ماهان بازی کردی و سرت گرم شد. تا اون لحظه تب نکرده بودی چون قبل از رفتن برای واکسن بهت استامینوفن داده بودم. بعدش اومدیم پایین یکم بهت غذا دادم و بعدشم شیر خوردی و خوابیدی. اما وقتی بیدارشدی میخواستی بایستی و نمیتونستی و دستتو میذاشتی رو پات با گریه میگفتی با . الهی مامان فدای پات بشه عروسکم. منم صندلی کوچولوتو اوردم و بهت گفتم روی این بشین و برات تی وی رو روشن کردم و برنامه کودک دیدی.
بعدشم امادت کردم و بردمت پارک تا حواست به درد پات نباشه. وقتی رفتیم پارک واقعا دردشو یادت رفت و شروع کردی به سرسره بازی .اما بعدش که اومدیم خونه نزدیک غروب بود که حس کردم بدنت داغه و یکم بی حال شده بودی سریع بهت استامینوفن دادم و بازم باهات بازی کردم تا حواست پرت بشه. اونشب هم بابا کلی نازتو کشید و هر بازی که خواستی باهات انجام داد. خدارو شکر اونشب به پایان رسید و دخملی هم نیمه شب بی قراری نکرد فقط دوبار شیر خورد و بعدش خوابید و فرداش هم به کل فراموشش کرد.
بعد از ظهر 2شنبه وقتی روژینازم از خواب بیدارشده بود و حوصله نداشت و نمیتونست راه بره
قبل از اینکه ببرمت پارک
نمیتونستی راه بری و گریه میکردی
وزنت در 18 ماهگی = 11
قدت= 85
دور سرت=48
وخدارو شکر همه چی طبیعی بود و کمبود وزن نداشتی و نمودارت هم بالایی رفت.و خانمه هم گفت همه چی عالیه. منم خیلی خوشحال شدم .