هفنمین مروارید
روژینا جونم تا این لحظه 1 سال و 2 ماه و 9 روز و 15 ساعت و38 دقیقه و33 ثانیه سن دارد.
عزیز دلم دختر گلم هفتمین مرواریدت مبارک باشه.
عشقه مامان 4 شب پیش/5 شنبه/ اصلا علاقه نداشتی شیر بخوری و وقتی هم که خواب بودی همش بی تابی میکردی و تا صبح دوبارهم حالت به هم خورد و کلی نگرانمون کردی. صبحش هم بیرون روی داشتی که شدیدا نگرانت شدم و با خودم گفتم وااااااااااااااااااااااااااااااای دوباره مریضی جدید. که خدارو شکر ادامه دار نبود و همون روز بعد از ظهرش وقتی داشتم باهات بازی میکردم دیدم سومین دندونه پایین از سمت چپ اومده بیرون و الان شما 7 تا دندون داری. هوراااااااااااااااااااااااااا
دختر نازم منم از شنبه تا حالا حسابی سرما خوردم. اول گلو درد شدید داشتم و صدام هم خیلی گرفته بود و الان تبدیل شده به یه سرماخوردگی کامل و خیلی شدید. دکتر هم رفتم و خیلی ازت دوری کردم.سعی میکردم زیاد بغلت نکنم و حتی تو این چند روز با اینکه خیلی سخت بود صورتتو بوس نکردم و دلم خیلی برای بوسیدنت تنگ شده بود. با این همه رعایتی که کردم امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدی دیدمت که پشت سر هم عطسه کردی و ابریزش بینی شدید هم داشتی.و الان هم که خوابیدی حس کردم که یکم بدنت داغه.تو خونه شربت سرما خوردگی داشتم یکم بهت دادم بلکه بیشتر از این نشه اما میدونم که باز باید چند روزی درگیر این سرماخوردگی بدجنس باشیم. واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای بازهم مریضی. دوست دارم خودم مریض بشم اما تو نشی دخترکم اصلا طاقت دیدنه بد حالیتو ندارم.کاش سرما نمیخوردی عزیزم.از خودم خیلی ناراحتم که باعث شدم که شماهم مریض بشی. ببخش منو عروسکم.
از یه اتفاق و دسته گله شما بگم . عزیزم من وقتی 9 سالم بود با بابا محمد و مامانی فاطمه رفته بودیم شهر بازی. منم مثله همه بچه ها خوشحال و خرسند بودم و اولین بازی که سوار شدم ماشین برقی بود. همینجور که داشتم بازی میکردم یهو خوردم به یک ماشین دیگه و اصلا نتونستم تعادلمو حفظ کنم و سرم خورد به فرمون ماشین برقی و نصفه یکی از دندونهای جلوییم شکست. خدا بیامرزه بابا محمد رو. از اینکه دندونم اینجوری شده خیلی ناراحت بود. قشنگ اون لحظاتو یادمه دخترم که چقدربرای درست کردن دندونه من تو اون سن پرس و جو کرد و اخر منو پیشه یه دندانپزشکی برد که اصلا برای ترمیمش اذیت نشدم. وخیلی اسون و راحت تو یک روز دندونه من درست شد.و نصف یکی از دندونهای جلویی من الان کامپوزیته.
اینارو برای این تعریف کردم که از دسته گله شما بگم.ازبس که بدغذایی و یکبار که یه غذایی رو دوست داری منم جو گیر میشم و با کلی ترفند و سرگرمی بهت میدم. یکی از این غذاها و البته تنها غذایی که دوست داری ماکارونیه. چند شب پیش روی صندلی غذات نشسته بودی و منم با بازی بهت ماکارونی میدادم و همینطور که سرت گرم بود میخوردی. وقتی تموم شد بازهم باهات بازی کردمو و میرفتم زیر صندلی غذات و از اونجا باهات دالی بازی میکردم که در اثر یک ضربه ناگهانی توسط پای مبارک شما و از شدت درد پرت شدم روی زمین.خیلی درد داشتم.خیلی محکم پاتو کوبیددی تو دهن و بینیه من و خیلی احساس سوزش تو بینیم داشتم. باباهم گفت اینم از دستمزدت . ببین دخترک چکار باهات میکنه. بهر حال اونشب بی خیال این مسئله شدم. صبح وقتی از خواب بیدار شدم احساس درد تو همون دندونه کامپوزیت شده داشتم. وتا شبش خیلی بیشتر شد. و با فقط با قرص مسکن اروم میشدم. فرداش شما رو گذاشتم پیشه مامان زری و با بابا رفتبم دکتر. اقای دندونپزشک گفت اینطوری پچزی مشخص نیست و باید عکس گرفته بشه. بعد از انداختن عکس از اون دندون اقای دکتر گفت که چون این دندون حساس بوده در اثر ضربه عصبش پاره شده و بخاطر جراحت داخلی و خونریزی توی لثه عفونت کرده و فعلا باید انتی بیوتیک مصرف کنی و بعد از خوب شدنه عفونت باید بیای وبرات عصب کشی کنم و روکش بکشم. هنوز هم خیلی درد داره. خیلی میترسم از عصب کشی. در هفته دیگه باید برم و انجامش بدم.اینم یکی از اتفاقات بده این چند روزه بود که فقط بخاطر خوردن 2 تا قاشق ماکارونی اتفاق افتاده.
دخملیه مامان یک دوسه رو یاد گرفتی و میگی د‚ د’ه. وقتی ازت میپرسم چندتا انگشت داری میگی ده. وقتی بهت میگم روژینا کو به خودت اشاره میکنی و میگی. ای. همش بابا رو دوست داری به اسم صدا کنی و اصلا نمیگی بابا.چون من صداش میکنم و میگم نادر شماهم میگی نانا.وقتی صدایی از بیرزون میاد میگی سه چی.یعنی صدای چیه. ماهان/پسر عمه/ رو صدا میکنی مامان.وقتی که خوابت بیاد و بذارمت رو پام خیلی دوست داری که پامو تکون بدم و لالا کنی. وقتی تکون نمیدم و هنوز خوابت نبرده خودت سرتو تکون میدی ومنظورت اینه که تکونت بدم تا لالا کنی عشقم.
ابراز علاقه به عروسکت
نارنگیه بیچاره رو سوراخ کردی و دستتو کردی توش
عزیزم این همون لباسیه که مامانی زحمت کشیده و برای ماهگردت خریده.
الوبازی رو خیلی دوست داری. تو خونه گوشی رو دستت میگیری و راه میری و باخودت حرف میزنی
خیلی علاقه داری که چیزی رو بذاری روی سرت.اینجاهم جلیقه لباستو گذاشتی رو سرت
این عکسو خیلی دوست دارم اما متاسفانه تار شده. روژیناز اومده تو لنز دوربین
دخملی خوابش میاد و سرشو تکون میده که بخوابونمش
گاهی اوقات هم موقع خواب پاهاتو میگیری بالا و بازی میکنی
پی نـــوشـــــــــــــت// دوستان عزیز ممنون که پست ها رو میخونید و کامنت میذارید . خیلی خیلی متشکر بایت یادگاریهای قشنگتون. خواستم عذر خواهی کنم بابت کامنتهای 2 پست قبل که بدون پاسخ تایید کردم. شرمنده. قول میدم که دیگه تکرار نشه. دوستتون داااااااااااارم ومیبوسمتون. ممنون از لطف و محبتتون