روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

پیک نیک با دخملی

1392/10/7 2:30
1,104 بازدید
اشتراک گذاری

         http://www.vb.fll2.com/storeimg/img_1357154564_263.gif             کریسمس مبارکhttp://www.totalgifs.com/boneco-de-neve/58.gif

 

 

سال 2014 رو تبریک میگم عروسکمhttp://www.millan.net/minimations/smileys/heartshape2.gif.دخملیه مامان تو 12 نوامبر 2012 بدنیا اومدی عزیزمhttp://www.kolobok.us/smiles/user/mg_02.gif.

 

خیلی وقت بود که دلم هوای پارک جنگلی سرخه حصار رو کرده بودخیال باطل.اخه قبل از بدنیا اومدن روژینازی خیلی اونجا میرفتیم و خیلی خاطره مخصوصا از دوران نامزدیمون دارمhttp://www.smilies.4-user.de/include/Liebe/smilie_love_084.gif.این شد که تصمیم گرفتیم دیروز /پنج شنبه/برای نهار اولین پیک نیک 3 نفره مون رو بریم.خدارو شکر هوا متعادل بود و زیاد سرد نبود هر چند الوده بود. عزیزم شما تو راه لالا کردی http://www.millan.net/minimations/smileys/sportcar3.gifو وقتی رسیدیم سرخه حصار بیدار شدی و تا چشمای قشنگتو باز کردی چشمت افتاد به یه کلاغ که داشت تو اسمون پرواز میکرد.شما هم با همون چشمای خوابالو به من نشونش دادی و میخندیدی و میگفتی جی جو. خیلی کلاغها رو دوست داشتی و همش نگاهت به اسمون بود دخترک مهربونم http://www.millan.net/minimations/smileys/mistlsmile.gif و میگفتی جوجو و گاهی اوقات وقتی بهشون نگاه میکردی دستتو به سمنتشون دراز میکردی و انگشتاتو هم باز و بسته میکردی و منظورت این بود که بیان پیشتhttp://www.pic4ever.com/images/25r30wi.gif. موقع نهار هم دوتا گربه اومدند نزدیکمون که جوجه کباب بخورنتعجب. وای که من داشتم از ترس میمردماسترس اخه یکیشون خیلی بزرگ بود اما شما از ذوقت همش میخندیدی و خودتو تکون میدادی و دلت میخواست بابا ببردت نزدیکشونتعجب. هنوز تایمی از نهار نگذشته بود که سر وکله یه سگ پیدا شد دیگه واقعا داشتم میمردمنگرانگریهاسترس.اما شما از دیدنش کلی ذوق کرده بودی. ماهم با اومدنه سگه مجبور شدیم وسایلامون جمع کنیم و راهی خونه بشیم چون هم هوا داشت رو به سردی میرفتناراحت. سگه  هم که خیلی پر رو بود و  همینجوری نشسته بود و ما رو نگاه میکرد و هر چی میگذشت فاصله اشو با ما نزدیکتر میکرد.و  تقریبا وحشی بودنگران. اطرافمون هم هیچ کسی نبود منم  همش میترسیدم نکنه بهمون حمله کنه و شمارو از بغلمون بگیره و خدای نکرده بخوردتاسترس. میبینی چه مامانه ترسویی داریچشمک. خلاصه با کلی استرس جمع کردیم و قبل از خارج شدنه از محوطه پارک جنگلی شمارو بردیم محله بازی کودکان و یکمی تاب و سر سره سوار شدی و بازی کردیhttp://www.pic4ever.com/images/treeswing.gif. شما هم تو راه برگشت بازهم لالا کردی و وقتی اومدیم شاد و شنگول مثله حبه انگور بیدار شدی  شیطونیاتو شروع کردیhttp://www.millan.net/minimations/smileys/yattasmiley.gif.

حالا بریم عکسها رو ببینیم

 

1

 

اینجا تازه رسیده بودیم

دخملی تازه از خواب بیدار شده و اطرافشو با ذوق نگاه میکنهhttp://www.millan.net/minimations/smileys/loosingitsm.gif

 

2

 

3

 

4

 

6

 

وقتی بابا اتیش روشن کرد خیلی از دیدنش تعجب کردیhttp://www.millan.net/minimations/smileys/babysmiley1f.gif

 

7

 

8

 

9

 

بابا داره کلاغارو بهت نشون میده وشماهم میگی جوجوhttp://www.pic4ever.com/images/rose.gif

 

9

 

10

 

برای اولین بار بهت ماست موسیر دادم وشماهم خوشت اومده بودhttp://www.millan.net/minimations/smileys/mistlsmile.gif

 

11

 

سایه بابا معلومه.ههههههههه. خخخخخخخخخخقهقهه

 

12

 

 

13

 

14

 

بابا تابت میداد وشما هم حواست به یه نی نی بودhttp://www.millan.net/minimations/smileys/dreamyeyesf.gif

 

15

 

16

 

 

http://www.totalgifs.com/barrinhas/65.gif

 

 

دخملیه مامان هنوز دندونات همون 6 تا هستند. 4تا بالا 2 تا هم پایین و خبری از مروارید جدید نیستناراحت. هنوز هم راه نیفتادی ناراحتو فقط گاهی اوقات پا میشی و می ایستی و برای خودت دست میزنی ومارو هم نگاه میکنی و توقع داری که برات دست بزنیم تنبل خانمتشویق. پاهاتم اینقدر از هم باز نگه میداری و من همش میترسم که مبادا پاهات از هم باز بشن و بیفتی و خدای نکرده اتفاقی بیفتهاسترس. گاهی اوقات هم وقتی میایستی دستاتو بالا وپایین میبری وباز وبسته میکنی و میگی ب’ ب’. همون بومبالا بومبا پهلوون پنبه.http://www.millan.net/minimations/smileys/smileybunny1.gif

تو یادگیری اعضای بدن خیلی پیشرفت کردی و همه جارو بلدی. چشمات.موهات.گوشات. مماختhttp://www.millan.net/minimations/smileys/mistlsmile.gif. وقتی بهت میگم دهنت کو دستتو میکنی تو دهنت ومیگی ا’ ...... میگم دستت کو. دستتو نشون میدی ومیگی د’. بهت میگم پات کو پاتو نشون میدی ومیگی با. یه چیز جدیدی هم که تقریب 3 هفته ای هست یاد گرفتی اینه که وقتی بهت میگم روژینا جیشت کو دست میزنی به پوشکت و نشون میدیhttp://www.pic4ever.com/images/gigglesmile.gif. قبلا به اب میگفتی ابه اما الان میگی بابه. و تقریبا پسرفت کردیhttp://www.kolobok.us/smiles/standart/blum3.gif. به غذا میگی ب’بَه. وقتی کاری برخلاف میلت باشه تند تند میگی نه نهقلب. به بادکنک میگی باhttp://www.pic4ever.com/images/balloony.gif. جدیدا از ته گلوت صدا در میاری و میگی ه’ یا ا’ و از بابا یاد گرفتی و مثله قلدرها میشی هرچند بامزه اس اما زیاد دوسش ندارم چون یکم خشنهچشمک. یه کار دیگه ای که دوست ندارم اینه که جدیدا عصبانی میشی اگه کاری رو بخوای و ما برات انجامش ندیم یا چیزی بخوای و بهت ندیمش یا ازت بگیریمش سریعا واکنش نشون میدی یا چیزی رو پرت میکتی وگریه میکنی یا اینکه میزنی تو صورتمون و بازهم گریه میکنیhttp://www.pic4ever.com/images/3384.gif. این کارتو اصلا و به هیچ وجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه دوست ندارم. و خیلی ناراحتم. درسته من اصلا باهات اینطور رفتار نکردم اصلا چیزی رو پرت نکردم یا اصلا دعوات نکردم.اما نمیدونم چرا اینطوری لجبازی میکنی و عصبانیتتو به این طریق نشون میدیناراحت. خلاصه اینکه یه هفته ای دخمله بدی شدی و همش دوست داری حرف حرفه خودت باش با اینکه حرف نمیزنی و خواستتو نمیگی اما اینطوری بهمون نشون میدی تو دلت چیهhttp://www.millan.net/minimations/smileys/balloons.gif.

 

1

 

جدیدا عروسکاتو خیلی دوست داری وبغلشون میکنی.این صندلی کوچولو رو هم خیلی دوست داری و به راحتی روش میشینی یا اینکه از روش بلند میشی و حمل ونقلش هم میکنیhttp://www.millan.net/minimations/smileys/flirtysmile3.gif

 

2

 

 

داری عمو پورنگ میبینی و میخندینیشخند

 

3

 

خواب عصر گاهی روژینازی. مامانی همیشه میگه نیلوفر تو هم  وقتی نی نی بودی دستاتو مثله روژینا بالای سرت میذاشتی و ومیخوابیدی.http://www.millan.net/minimations/smileys/nightf.gif

 

4

 

از بازیهای مورد علاقت اینه که چیزی رو از  قوطی بریزی بیرون و دوباره بریزی داخله قوطی. اینجاهم گیره های مو رو ریختی بیرون وداری بازی میکنیhttp://www.kolobok.us/smiles/artists/connie/connie_runner.gif

 

-

 

5

 

وقتی همیشه کار مهمی میخوای انجام بدی لباتو اینجوری عنچه میکنیhttp://www.millan.net/minimations/smileys/mistlsmile.gif

 

6

 

فکر کردی بجای لیوان هم میشه ازش استفاده کردhttp://www.millan.net/minimations/smileys/beersmiley1.gif

 

7

 

وقتی شبها روژینا گلی شیطون میشه ونمیخوابهhttp://www.millan.net/minimations/smileys/smileybunny1.gif

 

8

 

فدا خنده شیطونکیت بشمhttp://www.kolobok.us/smiles/he_and_she/girl_in_love.gif

 

9

 

8

 

عزیزم وقتی من جارو برقی میکشمhttp://www.pic4ever.com/images/4u2ap3b.gif شما هم میری تو اتاقت و جارو کوچولوتو میاری و به تقلید از من جارو میکشی http://www.pic4ever.com/images/loveshower.gif

 

9

 

-

 

 

http://www.totalgifs.com/barrinhas/65.gif

 

دوستان عزیز مرسی از حضورتون وممنون از کامنتاتون. ببخشید که کامنتهای پست قبلی رو تایید نکردم. فردا شب میام و همه رو تایید میکنم. ماچماچ برای خودتون و نی نی های نازتونقلب

 

                                                                       شب خوش   http://www.millan.net/minimations/smileys/nightf.gif

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مهدیه ( مادر دختری)
7 دی 92 11:49
الهی فدای جارو کردنش بشممممممممممممم! همیشه به گردش و شادی نیلوفرم! ما هم از دوران شیرین نامزدی مون کلی خاطره داریم که مربوط میشه به جنگل های سیاهکل که تا قبل از دنیا اومدن نی نی مون خیلی به اونجا سر می زدیم ولی الان یک سالی میشه نرفتیم
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
خدا نکنه مهدیه جان. ممنونم عزیزم همچنین واقعا ادم با این دخملیا که ماشالله هر روز هم شیطون تر میشن هیچ جا نمیتونه بره
الهه
7 دی 92 18:16
سلام نیلوفر جون تنها شما نیستین که از حیوونا میترسین منم کپی شمام ولی مثل اینکه روژینه خوشگله میخواد شحاعتر از من و شما باشه تیپ زمستونیش هم چه خوشگله
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام عزیزم. اره گلم واقعا ترس داره اما دخملی اصلا نمیترسید شاید هم الان زودشه که بترسه. نظر لطفته الهه جون
خانمی(زیبا یارم تقدیم به تو)
7 دی 92 22:22
چه پیک نیک قشنگی اونم تو زمستون. بابا آفرین داری نیلوفر جون. راستی مامان نباید اینقدر بترسه ها.گربه و سگ ترس داره؟ ایشالله روژینا جونم زودی راه میفته،نگران نباش. راستی خیلی وقته نیومدی وبم،کلی عکس گذاشتم زیبا یارمفتقدیم به تو
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
نه بخدا خانمی واقعا ترس داره. اگه بیاد سمته ادم و چنگ بزنه چی منکه خیلی ازشون میترسم. واقعا خدا کنه که زودتر راه بره.واقعا دارم نگرانش میشم.چون همه همسن وسالهای روژینا راه افتادند اما روژینای ما تنبله خانمی جون همیشه با گوشی میام به وبت اما نظر نذاشتم. الان میام وکامنت میذارم
شادی
7 دی 92 22:40
سلام نیلوفرخانم. وااای من عاشق روژینام. کاشکی خواهر من بود.اخه من خواهر ندارم.ان شاالله که همیشه به گردش باشیدو خوش بگذرونید در کنارهم. روژینا رو ببوسید
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام گلم. اخی نطر لطفته. ممنونم همچنین.مرسی که بهمون سر زدی
مامان آدرینا
7 دی 92 23:35
سلام مامانی گل روژینا جون خیلی وقته که دیگه به ما سر نمیزنی ولی ما میایم نوشته های جالبی که برای دخمل قشنگ مینوسی میخونیم و لذت میبریم وقتی بچه ها خوابن مثل فرشته ها میمونن و انقدر شیرنن که آدم دلش میخواد که بخوردشون از طرف من و آدرینا دوتا بوس برای روژینای خوشگلم
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
مر30 عزیزم از لطفت که بهمون سر میزنی. شرمنده که نیومدم ببخش دخملی دیگه وقت واسم نذاشته روزها که همش شیطونی میکنه و اصلا نمیتونم انلاین بشم شبها هم که اینقدر دیر میخوابه که بعد از خوابیدنش منم بیهوش میشم.
مامان لي لي
8 دی 92 4:29
سلام نيلوفر جونم اره خواهري رمز تمام پست هارو يكي كردم....... اما از آخري كه امشب خوندي بعدش هرچي پست جديد بزارم به همون رمزي كه داري باز ميشه خواهر خوبم.......خيلي مهربون و با محبتي عزيزم روژينا جونم و ببوس
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
ممنونم لی لی جونم. مرسی از لطفی که به من داری و رمزو دادی
مامان لي لي
8 دی 92 4:32
اي جان هميشه به گردش و پيكنيك خانومي دخملمون خداكنه وقتي بزرگ شد هم نترس بمونه..... منم خيلي از حيوونات ميترسم خواهر حتي از فنچ هم ميترسم كه بهش دست بزنم حتي جوجه .......... دست خود آدم نيست كه....... لباساش چقدر بهش مياد قربون اون حواس پرتت رو تاب برم من .... خوش حال شدم ديدمت گلم الاهي من فداي گل دختر با اون جارو كردنش
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
اره عزیزم خدا کنه که نترسه. اما دست خود ادم نیست . منم خیلی سعی میکنم بروز ندم اما نمیشه. خدا نکنه لی لی جونم.
مامان لي لي
8 دی 92 4:34
واقعاً اين كوچولوها مارو از خودمون دور كردنچه خوب كه دوباره به ياد دوران نامزدي رفتين صفاااااااااااااا
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
واقعا اینقدر مشغله زیاده دوستم که بیشتر اوقات خودمونو فراموش میکنیم
صباخاله ی آیسا
8 دی 92 10:13
عزیزم همیشه به گردش امیدوارم همیشه جمع سه نفرتون برقرار باشه و خوشحال و شاد زندگی کنید عکساتون مثل همیشه قشنگ بود قربون خندت برم خیلی خیلی اون عکست قشنگه بــــوس واسه رژینا جون و مامان خوشگلش
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام عزیزم. ممنونم همچنین. خدا نکنه صبا جون.ماهم میبوسیمت
نیلوفر
8 دی 92 11:45
سلام نیلوفر جونم کریسمس شما هم مبارک.چه پیک نیک قشنگی معلومه که خیلی بهتون خوش گذشته باشه.چقدر کاپشن دخملی بهش میاد .سالیان سال زیر سایه ی پدر مادرش .
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام عزیزم. ممنون. جاتون خالی بود. ممنون. لطف داری.
خانمی(زیبا یارم تقدیم به تو)
8 دی 92 12:23
سلام. نمیخوام روانشناسانه حرف بزنم اما رشته ی تحصیلیم مرتبط با بچه هاست و ترس مادر مهمه.اگه از چیزی هم میترسی،نباید پیش روژینا احساستو بروز بدی. بیشتر بچه ها از ترس دیگران میترسن و این خوب نیست. انشالله روژینا یه دختر شجاع و نترس میشه. زیبا یارم،تقدیم به تو
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
عزیزم امیدوارم روژینا نترس باشه. منم دوست ندارم که بترسم اما دست خودم نیست باز میترسم
زهرا
8 دی 92 12:27
سلام روژینا جون حوش گذشت؟
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام زهرا جون. جاتون خالی بود
تارا
8 دی 92 12:31
سلام نیلوفرجون خوبی گلم؟؟؟؟ به به یه پیک نیک سه نفره حتما حسابی خوش گذشته خانومی انشاله همیشه شاد شاد باشی عزییییییییییییییزم قربونت
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام عزیزم. ممنون. جاتون خالی بود دوستم. همچنین شما
مریم مامان یاسمین زهرا
8 دی 92 17:43
مردم واسه اون جارو کردنش منم حتما یکی واسه یاسی میخرم خیییییییییییلی خوشم اومده
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
اخی عزیزم
مهسا مامان نفس
9 دی 92 0:41
سلام نیلوفر جونم.خوبی؟عزیزم رمزو برات خصوصی گذاشتم.روژینا جونمو ببوس
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
ممنونم گلم. لطف کردی
درسا و مامان
9 دی 92 10:22
سلاااااااامروژینای نازم دلم برات تنگولیدهخوشگل خاله چقدر عکسات خوجل بودن، جاروکردنت خیلی خیلی جالب بودشدرساهم ازوقتی مریضض شده خیلی عصبیه اگه چیزی بهش ندیم گریه میکنه ومنو میزنه گاهیم میزنه تو سرخودش یاموهاشو میکشه اخه چیکارکنم اینطوری نکنع
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام خاله جونی.خیلی وقته کم پیدایی. وبلاگ درسا نانازرو هم اپ نمیکنی چرااااااااااااااا روژینا هم جدیدا خیلی بد شده وقتی عصبانی میشه همه چیو پرت میکنه یا میزنه تو سرش.
مامان لي لي
9 دی 92 13:28
رفیق روزهای قشنگم! یه هفته از زمستونم رفت.سردت شدخبرم کن تا برات بسوزم... بهانه های دنیا تورو از یادم نمیبره،من تورو تو قلبم دارم نه تو دنیا . . زمستونت پر برف لبت پر خنده باد .
مامان آوا
9 دی 92 17:55
سللللللللللللللللللللللللللللللام گل نازم خوبین؟ سلامتین؟ روژینای عزیزم چطوره؟خوبه؟کم پیدایی خانومی چه تفریح باحالی چه مامان نانازی خدا حفظتون کنه انشالله در کنار هم سالیان سال به خوبی وخوشب زندگی کنین
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام عزیزم. ممنون. لطف داری شما. جاتون خیلی خالی بود. همچنین عزیزم شما در کنار اوای عزیز
شيرين مامان شادلين
9 دی 92 22:05
سلام عزيزم انشا... هميشه به كردش و شادي واي عزيز دلم جه تيب زمستوني داري الهييي جه نازه عكس جارو كشيدنت ميخوام بيام ماجت كنم
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام گلم. ممنونم . همچنین عزیزم. بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
پرستو
12 دی 92 20:55
وای میس اینحا چقدر خوشمل شدیدددددددددد وبلاگتونو به دوستم نشون میدادم میگفت میستون خیلی خوشگله.. خخخخخخخخخ وای میس خدایی دلم خیلی براتون تنگ شده .. راستی از طرف ن روژینای گوگولیو یه بوس گنده کن...
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام پرستوووووووووووووو. نظر لطفته. دلم منم خیلی براتون تنگ شده. منم میبوسمت
مریم
13 دی 92 18:31
همیشه به گردش وشادی....پمن عاشق سرخه حصار م... 13 به در میریم اونجا بیشتر اوقات ولی امسال و تو مکه سبزه گره زدیمعکساتون خیلی خوشگل شده...ولی چه قد دخملی رو پوشندین....فک کنم اصن نمیتونست تکون بخوره ها.... اون عکسه که روژینا داره میخنده و چند تا از دندونش هاش معلومه خیلی باحاله.... دوستون داریم خاله جونی
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
اخی.جاتون خالی بود عزیزم . خوب بود اما تو این فصل خیلی خلوت بود مریم جون اخه دخملیه ما خیلی زیاد جنبه سرما خوردگی داره. مجبورم که بپوشونمش.با این لباسا خیلی سنگین میشه ماهم نمیتونیم بغلش کنیم.
نازی
14 دی 92 8:16
سلام نیلو جون نترس عزیزم سگ و گربه که ترس نداره.لباس زمستانیتون قشنگه.روژینا جون هرچه بزرگتر میشه خیلی شبیه تو میشه از طرف من بوسش کن .پیک نیک تو زمستون چقدر خوش میگذره.
نیلوفر/مامانه روژینا
پاسخ
سلام عزیزم. انفاقا سعی میکنم نترسم اما بازم میترسمجاتون خیلی خالی بود گلم
مامان آیسو وآیسا
15 دی 92 19:01
برا روژینا جوووونم