11 ماهگی عسل خانم
عزیز دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
ماهگیت مبارک
عزیز ترینم 11 ماهه قشنگ از باتو بودن گذشت.قشنگترین لحظات عمر من تو این 11 ماه بود دخترکم. وجود نازنینه تو باعث شد که من به عشق برسم. و تو این 11 ماه فهمیدم که چقدر عشقه یه مادر به فرزندش میتونه بزرگ باشه بزرگتر از همه عشقهای دنیا. وفقط یکماه مونده تا یکسال از اون روز قشنگ که خدای مهربون تو رو به من هدیه کرد. عزیزم میدونی چیه.همین الان قبل از اینکه نی نی وبلاگو باز کنم. رفتم فایل فیلمهای نوزادیتو باز کردم. و فیلمها رو دیدم روژینا وای که چقدر کوچولو بودی. یهو دلم خواست که بازم میشد برگردیم به اون روزا وبازم بغلت میکردم بازم بوست میکردم بازم بوت میکردم.
درسته که زمان زیادی از اون روزا نگذشته اما من دلم میخواد که هر روزه باتو بودن تکرار بشه.کاش بازم میشد برگردم به عقب. فیلمهایی رو دیدم که نیمه شب ساعتهای 2 یا 3 ازت گرفته بودم.یادمه اونموقع همش گلایه میکردم که چرا نمیخوابی.اما الان پشیمونم کاش از با تو بودن تو اون دوران قشنگ نوزادیت بیشتر لذت میبردم. دخترم همه لحظات باتو بودن قشنگه.چرا اینقدر زمان زود میگذره.. من دلم نمبخواد این روزا تموم بشه.کاش دیرتر بگذره. اخه زمان چر ا اینقدر عجله داری. من این روزای قشنگو خیلی دوست دارم .ماههای دیگه که خیلی زود گذشت کاش کاش کاش فقط همین یکماه تا یکساله شدنت دیرتر بگذره.
دختر قشنگم دیشب اخرین ماهگرد قبل از یکسالگیت بود.ازیه طرف خوشحال بودم که دخترکم داره کم کم خانم میشه واز یه طرف دلم برای روزها و11 ماهی که گذشت گرفته بود و دلم براشون تنگ شده بود. دیشب با بابا رفتیم و برات کیک گرفتیم عزیزم.فشفشه هم گرفتیم. تو جشنمون مامانی فاطمه هم حضور داشت.عکس گرفتیم اهنگ برات پخش کردیم و شما دست دسی کردی وباهمدیگه نانای کردیم ودلم میخواست که 11 ماهگیت چون اخرین ماهگرده قبل از تولدت هست خیلی خوش بگذره. اما وقتی که میخواستیم فشفشه رو روشن کنیم من به مامانی گفتم که شما با دوربین فیلم بگیر تا منم بیامو کنارت بشینم/ چون میدونستم با دیدنه فشفشه ذوق میکنی/ از بابا هم خواستم که با دوربین موبایلش ازت عکس بگیره اما تاخواستم که دوربینو به مامانی بدم.بندش به النگوم گیر کرد وباهام کشیده شد و در حالیکه روشن بود از سمت لنزش افتاد زمین و لنزش شکست ودیگه نتونستیم که عکسی بگیریم. من خیلی ناراحت شدم وبر خلافه اینکه فکر میکردم جشنه 11 ماهگیت باید خیلی خوب باشه اما حالگیری بدی شد مخصوصا برای من چون با این دوربین از لحظه لحظه های بزرگ شدنت عکس گرفتم و خیلی دوستش داشتم. الانم دوربین ندارم. فدای سرت عزیزم فدای یه تار موت خوشگلم. الیته بابا بهم قول داده که برام تا چند روز دیگه یه دوربین بگیره که عملکردهاش خیلی بهتر از دوربین قبل باشه.اما من بازم دلم پیشه همون دوربین قبلیه که همدم این 11 ماهه منو شما بود. بگذریم.عکسه زیادی نتونستم از 11 ماهگیت ثبت کنم.بریم همین چند تا عکسو ببینیم روژینازم
دخملم دلم میخواست که کیکت قشنگترین باشه
عزیزم میدونی که یکی از اعضای بدنت که خیلی دوسش دارم چیه.پاته که شما با دستت گرفتیش. و روزی 100 بار من میبوسمشون.
این عکسها هم برای بعد از شکستن دوربینه که با موبایله بابا ازت گرفتیم. فدات بشم که داری دست میزنی و ذوق میکتی. گلم بعد ارتموم شدنه وخاموش شدنه فشفشه گریه کرذی که چرا تموم شد وگفتی ا’..... و دلت میخواست که بازم روشن باشه و با تعجب بهش نگاه میکردی اما حیف که دوربین نداشتم ازت فیلم بگیرم
این عکسها هم برای همون روز بعد از ظهره که یکم تو رورو ئکت نشستی وازت عکس گرفتم.
جدیدا تو روروئک دولا میشی و اویزونش میشی ومیخوای بیای بیرون شیرینم
کلمه جوجو هم رو هم همین امروز یاد گرفتی وبه ماهی های قرمزمون که خیلی نازن میگی جوجی. جوجو .جی جو و جوج’ه. و هر وقت که بهت میگیم جوجو کو. ماهی هارو نشون میدی وهر دفعه یکی از این کلمه ها که منظورت همون جوجه هست رو میگی. دیگه اینکه بهت میگیم جورابت کو نشونمون میدی و وقتی جوراب پات نباشه با یه دستت جورابتو میگیری وبا دسته دیگه پاتو میاری بالا تا جورابتو پات کنی. یه کار دیگه ای که انجام میدی اینه که دستتو دراز میکنی وانگشتاتو باز وبسته میکنی و میخوای بفهمونی که بیایم پیشت و وقتی بهت میگم بابا کو میگی ا’... وقتی هم میگم بگو بابا بیا دستتو به سمت در میگیری و اینکارو انجام میدی. تلفن رو هم قبلا وقتی سمت گوشت میگرفتی هیچی نمیگفتی اما الان میگی ا.ها.ا’ااا.ا’اااه و همینجوری یه حرفایی میزنی وگوش میکنی ببینی از پشت تلفن صدا میاد یا نه