روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

بای بای شیر خشک

1393/8/10 15:57
767 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترکه ناز مامان

فدات بشم که با شیر خشک بای بای کردی و از دوشنبه 5 ابان 93 دیگه شیر خشک نمیخوری. عزیز دلم مامان تصمیم داشت که تا عید بهت شیر خشک بده. چون وضعیت غذا خوردنت اصلا مطلوب نیست و من فکر میکردم که شیر خشک میتونه برات غذای تکمیلی باشه. اما چند روز پیش وقتی که تو بخش پرسش و پاسخ نی نی وبلاگ سرچ میکردم یه سوالی در مورد شیر خشک مطرح شده بود و با خوندن نظرات و تجربیاته مامانه دیگه متوجه شدم که من من تا الان خیلی بهت شیر خشک دادم و در کنار مزایای شیر خشک اگر به مقدار زیاد هم مصرف بشه ممکنه مضراتی هم داشته باشهتعجب. و با بابا مشورت کردم و از دوشنبه شب که میخواستی لالا کنی شیر پاستوریزه رو ریختم تو شیشه شیرت و بهت دادم و خدارو شکر تو هم با این مسئله کنار اومدی و شیر پاستوریزه رو پذیرفتی. عزیزم تو یکسال و یازده ماه و 15 روز شیر خشک خوردی و فقط 15 روز مونده بود تا دوسالگیت که باهاش بای بای کردیبای بای. عزیزم همه ی امیدم خیلی دلم میخواست که تو این مدت از شیر خودم بهت میدادم و اما خودت نخواستی که بخوری و من خیلی خیلی تلاش کردم اما بی نتیجه بود و تنها حسرت شیر خوردنت به دله مامان موندمتنظرمتنظرمتنظر. وقتی فیلمهای نوزادیتو میبینم که چطور روتو برمیگردونی از اینکه شیرمو بخوری و خودتو عقب میکشیدی و گریه میکردی کلی حسرت میخورم و اما خودت این روزها وقتی اون فیلمها رو میبینی میخندی عسلم.خیلی دوست داشتم که عنوان این پست بای بای شیر مامان باشه اما قسمت نبود دخترم که تو از شیر مامان تغذیه کنی و شیر خشک خوردی.

خوب بهتره ادامه این پستو چند تا از شیرین زبونیهاتو بذارم که برای این اواخره و تو یاده مامان مونده.

عزیز دلم چند روز پیش تو فکر بودم و تقریا تو حال و هوای خودم بودم و اومدی پیشم و بهم گفتی مامان ناناحتی گفتم اره عزیزم چون تو غذاتو نمیخوری ناراحتم بعد بهم گفتی مامان ناناحت نباش من دوس دارمت و بعدش بوسم کردی و منم بغلت کردم و بوست کردم و بعدش رفتی اونورتر و با خودت گفتی مامانو بو تردم/مامانو بوس کردم/ مامان هوشال/ خوشحال / شد.

چند روز پیش داشتم ناخنهاتو کوتاه میکردم و همش الکی و با شیطونی بهم میگفتی ای دسم/ ای دستم/ منم برات بوسش میکردم و بعدش که کارم تموم شد گفتی بیده من براتو رو بدیرم/بده من برای تو رو بگیرم/ منم دستامو اوردم جلو و مثلا تو داشتی ناخنهامو  میگرفتی و من با شیطونی بهت گفتم ای دستم و شما هم دستمو بوس کردی و گفتی عب ندایه هوب میشه. عیبی نداره خوب میشه

چند وقت پیش وقتی داشتم کارلمو انجام میدادم یه دفعه پام خورد به میز و خیلی درد گرفت و دیدم شما داری چند تا میزنی به پایه ی میز و میگی اااااااااا چرا مامانو د تردی/eeeee chera mamabo da tardi?/ و دوباره زدی به میز دخترکه مهربونم که مثلا میخواستی از من حمایت میکنی

گاهی اوقات بدونه مقدمه میای به منو بابا میگی من تو رو دوس دارمت یا عاشیدتم /عاقشقتم/ دخترک مهربونم شیرین زبونم اینو بدون که مامان هم عاشقانه عااااااشقتتتتتتتته

 

 

 

 

 

 

عشقه مامان در حال شیر پاستوریزه خوردن.

 

 

 

الهی قربونت برم که داری اب میوه میخوریمحبت

 

 

 

وقتی بابا اینجوری بغلت میکنه خیلی خوردنی میشیخندونکخنده

 

 

اینجا داری hello how are u میبینی و ایمی/سیب زمینی/ میخوری

 

 

 

داری دست میزنی ملوسکمتشویق

 

 

 

سازه ی دست دخملی. نانازم نمیدونم چی تصورش میکردی که اینقدر دوسش داشتی و نمیذاشتی بهش دست بزنیم. عکسشو برات گذاشتم تا یادگار  بمونه

 

 

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (3)

منم مامان آرکانم
15 آبان 93 0:10
خدا دخملی شمارم حفظ کنه ایشاله و زیر سایه پدر بزرگ شه
همسفر عشق
18 بهمن 93 23:13
سلام عزیزممممم وبت عالیه فقط بعضی از عکسای دخمل خوشملت روژینا جون رو خیلی تکرار مرده بودی ولی در کل عالیییییییییییییی دوست دارم بای
همسفر عشق
18 بهمن 93 23:16
خدا حفظش کنه ماشاا... خیلی خوشکلههه