روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

متفرقه های 22 ماهگی نازگلم

1393/7/15 1:37
1,001 بازدید
اشتراک گذاری

ناز دونه من سلام .

خوبی فدات بشه مامان

الان که حالت خوب نیست و من خیلی ناراحتم عزیزم بخاطر اینکه دوباره پاییز شد و شما سرما خوردی. امروز صبح وقتی از خواب بیدارشدی مدام عطسه میکردی و بعدشم ابریزش بینیت شروع شد مامانی . امیدوارم که زودتر حالت خوب بشه نازنینم.

عزیز دله شیرین زبونم  این روزهای ما پره از شیرین زبونیهات. از حرفهای قشنگی که میزنی و واقعا بعضی وقتها کم مونده که شاخ در بیاریم از حرفهای قشنگی که میزنی ملوسکم.واقعا فکر نمیکردم که اینقدر زود بزرگ بشی و بتونی جملاتو پشت سر هم بچینی و باهام حرف بزنی همدمه مامان. فدات بشم که جملات و فعلها و ضمیرها رو کاملا تشخیص میدی و خیلی درست به کار میبریشون. دختر با محبتم اکثر مواقع  که میای تو بغله مامان بوسم میکنی و میگی دوس دارم مامانو. نازی مامان نازی مامان. و بهم میگی بوس تون منو.

امروز بهت میگفتم روژینازم سرما خوردی. میگفتی مسیسم/مریضم/سما شودم. سرما خوردم.

چند باری از مدرسه رفتن برات صحبت کردم و شما هم عاشق این شدی بری مدرسه.  و بهت گفتم یاید غذاتو بخوری بزرگ شی بری مدرسه. هر موقع میخوام بهت غذا بدم میگی غذابوشورم بزرد شم بدم مدسه درس بشونم. منم میگم اره مامان بری مدرسه نمره چند میگری و شما میگی. بیسد. عزیز دلم خ رو نمیتونی درست تلفظ کنی و اکثر اوقات بجای خ  از حرف ش استفاده میکنی. مثلا بخواب= بشاب. بخورم= بشورم .میخام= میشام. نمیخام= نمیشام.بخور= بشور.و.......

گاهی اوقات باهم مدرسه بازی میکنیم. مثلا میری تو اتاقت و بامن بای بای میکنی و به من میگی من رفتم مدسه. منم میگم خداحافظ و ..... و تو هم میگی مدادب باشم ماشین نزنه؟/مواظب باشم ماشین بهم نزنه/  و بعد از چند دقیقه میای بیرون و یه چیز خیالی میدی دست منو و میگی اوووووووووومدم. وقتی ازت میپرسم این چیه که میدی به من میگی بیسده/بیسته/ بشورش/بخورش/ و اینگونه است که فکر میکنی بیست خوردنیه قربونت برم.

عاشقه اینی که برات قصه بگم و یا برات کتاب بخونم. بیشتر اوقات که میای تو بغلم بهم میگه دیسه بدو. قصه بگو و بعضی اوقات میری کتاب داستانهاتو میاری و بهم میگی دی تاب بشون. کتاب بخون. خیلی بادقت به قصه و کتابها گوش میکنی و همه رو تو ذهنت میسپاری و بعدش خلاصه اشو برام تعریف میکنی البته به زبونه خودت و با دیدنه تصاویر کتاب. همیشه وقتی کتاب برات میخونم تصاویرشو برات توضیح میدم و همین کمک میکنه بهت که خیلی چیزهارو یاد بگیری عزیزم. خودت هم خیلی با دقت نگاه میکنی مثلا وقتی یه گربه رو میبینی تو کتاب همه اجزای صورتشو برام توضیح میدی. و میگی این جششه/چشمشه/. این دیبیلشه/سیبیلشه/و.........

چند وقت پیش تو اسمون هواپیما دیدی و بهش میگفتی هوابی ما نموفتی. /نیفتی/ وااااااااااااااااااااااااااای روژینا دوس داشتم بچلونمت اون لحظه عشقم.

وقتی گرسنه ات باشه خودت بهم میگی مامان DOSHANE. یا تشنت که باشه میگی TESHANE. به همه وعده های غذایی میگی شام. مثلا میگی شام میشام. شام میخوام و اینقدر شام رو قشنگ تلفظ میکنی که ادم گرسنش میشه و هوس شام میکنه.

 میگی دیبیزیون دوشن تون. تلویزیون روشن کن.یامیگی بق تاموش نتون هبا تاریک میشه. برق خاموش نکن هوا تاریک میشه. اکثر شبها هنوز مثله نی نی گولیات با خوابیدن مخالفی و میگی هابم نمیاد.

یه لباسی رو که خیلی خوشت بیاد سریع میگی وااااااااااااااااااااای هوشه له. یا اشنده. /خوشگله قشنگه/ و همیشه سر لباس پوشیدن و پوشک عوض کردنت مشکل داریم و نمیذاری پوشکتو عوض کنم و برای لباس پوشیدن هم حتما باید به سلیقه خودت باشه  قرتی خانم.

شعر یه توپ دارم قلقلیه و اتل متل رو کاملا یاد گرفتی و حفظ کردی.

صبحها برات برنامه به من بگو چرا رو برات میذارم که ببینی و چند روز پیش به من میگی مامان موهاش ایندوریه جیرا. /چرا موهاش اینجوریه/ اخه عروسکه چرا موهاش شبیه علامت سواله  و ماشالله اینقدر که دقتت بالاست برات سوال پیش اومده که چرا موهاش فرق داره.

سعی میکنی که تمام حرفهاو کلمات رو بگی عزیزم.ازم میپرسی بابا رفته مدازه؟/مغازه/ هر موقع صدات میکنم میکنم میگی بله. الان میام. و فردا و دیروز هم اصلا برات فرقی نداره . و وقتی سوالی ازت بپرسیم که زمان رو ازت بخواهیم و بپرسیم کی؟ شما میگی بعدا.

یادم رفت اینو بگم که 31 شهریور ساعت 8 شب وقت گرفتم و بردمت اتلیه ی سها و هنوز عکسهات اماده نشده. یه برنامه هایی برای تولده دوسالگیت دارم عزیزم که انشالله اواخر این ماه اجرا میشه و تقریبا اخر این ماه برات جشن تولد دو سالگیت رو میگیرم اخه 21 ابان که رو تولد اصلیته تو محرمه و نمیشه که برات جشن تولد گرفت.

 

حالا بریم چند تا عکسهای جا افتاده از ماهه قبل رو ببینیم عشقم

 

 

 

 

 

ماهه قبل یه شب که خونه دایی محسنه بابا دعوت بودیم

/پسر عمه ماهان.روژینا عسل/ شایان پسر خاله بابا و مهتا دختر داییه بابا که شما خیلی دوستش داری

 

 

 

النگوهای مامان و دخملی که باهم سته. فدات بشه مامان النگوی قبلیت به دستت کوچک شده بود و برات عوضش کردیم.و بزرگتر گرفتیم. و البته شبیه النگوهای خودم گرفتم اخه دخمله منی تو عشقه منی تو.

 

 

 

 

نی نیه منی تو

 

 

 

یه شب گذاشتمت که تو اتاقه خودت بخوابی و اما دلم راضی نمیشد هر کاری میکردم. خودتم با ارامش نخوابیده بودی و ساعت سه بیدار شدی و منم اوردمت پیشه خودم و در کماله ارامش باهم لالا کردیم

 

 

موبایلتو میاری و میگی سه دو سه و میگی مامان ببین عس گرفتم.و مثلا داری عکس میگیری از من.

 

 

خیلی وسایلهای بازیه شهریازی رو دوست داری و اصلا نمیترسی دختر شجاعه من

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وقتی خودم کوشولو بودم از این اسباب بازیها داشتم و چند روز پیش هم برای شما خریدم اما زیاد دوسشون نداری برعکسه من که هر روز باهاشون خاله بازی میکردم

 

 

 

نقاشی کشیدن رو هم خیلی دوست داری دخمله هنرمندم.

این نقاشی رو هم من برات کشیدم و شما داری خط خطیش میکنی

 

 

 

 

این عکس برای دیروزه که دوست نداشتی ازت عکس بگیرم و دستتو اوردی جلوی لنز دختر بلای مامان

 

 

به مناسبت 22 ماهگیت برات یه کالسکه خریدم که نی نی هاتو بذاری توش و باهاشون بازی کنی و خیلی کالسکه رو دوست داری و میگی اله له.

 

 

 

 

جدیدا یاد گرفتی با اویز تختت بازی میکنی و میکشیشون به سمته پایین

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (4)

مامان بهی
15 مهر 93 7:44
ان شاالله زودتر خوب ميشه دختر خوشگلت
مامان منصوره
16 مهر 93 9:58
وااااای قربون شیرین زبونیات بشم عزیزم،ماشالله خانمی شده واسه خودش.... تولدت مباااااارک نیلوفر جون 120 ساله شی،ببوس روژینا جونی رو.....