21 ماهگیت مبارک
عزیز ترینم دختر قشتگم ســـــــــــــــــــــــــــــــــلام
21 ماهگیت مبارک کوچولوی قشنگم. میدونم تبریکم باز هم با تاخیره نازنینم. مامانو بابت کوتاهی کردن برای اپ کردن وبلاگت ببخش. اخه ماشالله از بس خودت شیطونی میکنی و وقتی بیداری همیشه ازم درخواست میکنی که کنارت باشم اصلا نمیرسم که اپ کنم.
شیرینم این چند وقته واقعا شیرین شدی ومن گاهی اوقات قندون صدات میکنم از بس که قندی. مخصوصا که تو صحبت کردن خیلی خیلی پیشرفت کردی و جمله های کوتاه میگی.
از صحبت های قشنگت برات مینویسم. وقتی بابا خونه نیست ازم میپرسی مامان بابا توشش و میری در میزنی و میگی نادر . یا بابا و بعد میبینی کسی جوابتو نمیده و میای با حالت سوالی ازم میپرسی نیسش؟ وقتی صدات میکنم میگی بله و گاهی اوقات هم یادت میره و میگی هان و میدونم که اینو از بابا یاد گرفتی و اصلا دوست ندارم .
وقتی باهم میریم حموم عاشق اینی که شیر اب باز باشه و جوجوتو زیر اب بشوری و وقتی من شیرو میبندم ناراحت میشی و میگی اب باسش کن. ابو باز کن.
تو لباس کردن حتما باید خودت نظر بدی و اگه لباست بابه دلت نباشه میگی زشته یا ژشته یه چیزی بین ز و ژ و عبضش تون.و اگه ازش خوشت بیاد میگی این اشنده. این قشنگه. و همیشه با لباس عوض کردنت داستانی داریم ماو گاهی اوقات گیر میدی لباس خونگیت رو برای بیرون رفتن بپوشی
وقتی پیزی متعلق به خودت باشه ازم میپرسی منه. مال منه. یا مثلا وقتی میوه یا بشقاب غذامونو میبینی میگی به هر کدوم از بشقابها اشاره میکنی ومیگی .این مامانه این بابائه و این منه.
گاهی اوقات دوست داری در چیزی و یا جایی رو باز کنی و وقتی زورت نمیرسه که بازش کنی با حالت غر و گریه میگی باس نیمیشه.
تلفنو برمیداری و مثلا داری با مامانی حرف میزنی و میگی الو مالان هوبی ژود بیا هابش باش دوش. الو مامانی خوبی زود بیا خداحافظ مواظب خودت باش و دوستت دارم.
مامان بزرگم هر موقع میبیندت برات شعر میخونه و میگه جیگر مایی ماشالله. خوشگل مایی ماشالله . وقتی از شما میپرسم مامان جون چی میگه میگی جیه مالالاه.
چند وقتیه چند تا کلیپ hello. how are you برات میذارم و شما هم خیلی دوست داری و تا میخوام بهت به به بدم میری صندلی کوچولوتو میاری و میگی هی یو هاوایو . و گاهی اوقات هم شعرشو برای خودت میخونی و میگی هی یو هی یو هی یو هاوایو.
ماشالله خیلی باهوشی عزیزم و خیلی زود همه چی رو یاد میگیری. مثلا چند شب پیش من به بابا به شوخی گفتم خیلی بدی و امروز دیدم که شما به من گفتی هه یی بدی.
قصه گفتن و کتاب خوندنو خیلی دوست داری و هنوز مائده رو که در سفر مشهد تو قطار دیدیم رو یادته و یه چیزایی ازش برامون تعریف میکنی. مثلا میگی مائده و دست میزنی به لپلت و فشار میدیشون و میفهمونی که لپتو فشار میداده و میگی من برو برو. یعنی بهش گفتی که برو برو . و.....
پوقتی اب یا چیزی میخوای میگی اب بیام. بجای میخوام میگی بیام.
اگه بخوای با بابا جایی بری پشت سر هم میگی من بیام من بیام تا اخر بابارو راضی میکنی که با خودش ببردت عزیزم. بستنی دوست داری ومیری در فریزرو باز میکنی و بهم میگی بسی یی من. بستنی بده به من.
گاهی اوقات الکی میری و در میزنی و میگی مالان در باس تون. دایی در باس تون. و اسمه تمام فامیلو میاری که در رو برات باز کنن.
تو بالا و پایین رفتنه پله ها کاملا استاد شدی و از من میخوای دستتو نگیرم و میگی نرده. یعنی دستمو به نرده میگیرم.
گاهی اوقات که ازت ناراحت میشم بهت میگم باهات قهرم سریع میای بوسم میکنی و میگی ناژی مامان ناژی. نازی مامان. اونوقته که تمام دنیا ماله منه دخترک مهربونم.
وقتی چیزی رو ازمون میگیری خیلی ناز میگی میسی. یا ممنون.
روژیـــــــنا گلیه مامان با ژستهای قشنگش
واااااااااااااااااااای فدای خنده ات بشم من که اینقدره قشنگه
وقتی میریم بیرون دوست داری که اب نبات چوبی برات بخرم. اینجا خودت ازم خواستی که ازت عکس بگیرم فندقم.
یه بعد از ظهر تابستانی که روژینا گلی و مامان باهم رفته بودند پارک
چون وقتی اتوبوس میدیدی خیلی دوست داشتی و همش میگفتی اوبودوس بالاخره یه روز با مامانی سوار اوتوبوس شدیم تا شما اتوبوس سوار شدن رو تجربه کنی عزیزم.
روژینا عسل داره بسی یی میخوره
و گریه ی دخملــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
هروقت عکساتو میبینی که گریه کردی میگی گه یه. گه یه و ناراحت میشی و ادای گریه کردنو در میاری دخترک لوسه مامان.
روژیــــــــــــــــــــــــنا گلیه ناراحت
یبار برات روروئکتو اوردم که سوار بشی اما برات کوچک شده بود
ونی نی کوچولوی ما در حال پستونک خوردن
روژینازم چند وقتیه از نی نی های تو تلویزیون تقلید میکنی و میری روی مبل میخوابی و میگی اوئه اوئه و بعدش میگی پیتونک. قضیه پستونک هم اینه که یبار نی نی شده بودی و من رفتنم پستونک برات اوردم و دادم بهت /این عکس هم مال همون شبه/ و انگار برات عادت شده بود و خیلی از پستونک خوشت اومده بود و همش نی نی میشدی که پستونک بخوری . منم دو یا سه بار به حرفت گوش کردم و بهت دادم اما بعدش اصلا و الانم خدارو شکر کم کم داره از یادت میره .
واین لباسها هم به بهانه 21 مین ماهگردت برات گرفتم عزیزم. مبارکت باشه.
واینم غدای مخصوص روژیــــــــــــــــنایی که امشب نوش جان کردی و خیلی دوست داشتی. /برنج کته خیلی خیلی نرم با اب ماهیچه و سیب زمینی و گوجه رنده شده . و گوجه خورد شده همرا با غذا و خیلی کوچولو ماست چون دوساعت از خوردن قطره اهنت نگذشته بود بخاطر همین خیلی کوچولو برات ماست در نظر گرفتم عزیزم. ///بنظرم یکم ربش زیاد بود اما خیلی خوشمزه بود///.