شروع کار مامان
عزیزدلم امروز مامان باید برای تدریس زبان بره اموزشگاه.عزیزم کلاسهام روزهای زوج بعداز ظهرهاست وشما یک روز در میون باید پیشه مامانی فاطمه بمونی وشنبه و2شنبه ها هم صبحها کلاس دارم البته با این بی خوابی های شبانه فکر نکنم که دوام بیارم.نفسم میدونم که دلم واست تنگ میشه بادوریه تو چیکار کنم عروسکماز اینکه میخوام به این زودی به کارم برگردم عذاب وجدان دارم وشرمندت هستم دخترم اما همونطور که قبلا واست توپست های قبلی توضیح دادم من واسه رسیدن به این مرحله خیلی تلاش کردم عزیزم میدونم که الان مثل سابق نیست و تو اموزشگاه تمام حواس وفکر من تو هستیگلم فردا پنجشنبه 30 اذر 40 روزگیته .الهی فدات بشم من که 40 روزه با ما هستی.چقدر روزها داره زود میگذره وتو داری ماشالله بزرگ میشی اینو از کوچک شدنه لباسهای نوزادیت فهمیدم.عروسکم با اینکه دوران نوزادی ونگهداری از شما سخته اما من دوستش دارم و از تموم شدنش ناراحتم.این روزها داره تموم میشه وشما بزرگ میشی وفقط دلتنگی وخاطره های این روزهای شیرین برای من میمونه وروزهای شیرینتری در انتظارمونه/ عزیزم میگن که جمعه این هفته برابر با 22 دسامبر2012 برابر با 1 دی 1391 زمین بر اثر برخورد یک سیاره دیگه از بین میره وجهان تموم میشه واگرهم از بین نره 3 روز تاریکی مطلق میشهالبته ناسا اعلام کرده که اینها شایعه هست وهیچ اتفاقی نمیفته. فقط 2 روز مونده که ببینیم که این پیش بینی ها صحت داره یا نهروژینا جونم من برات خیلی ارزوها دارم ودلم میخواد بزرگ شدنت رو ببینم وارزو به دل نمونم کاش اتفاقی نیفته/ دارم به این فکر میکنم که اگه یه روز اینا رو بخونی بهم میخندی ومیگی چه مامانی داشتم که شایعات رو باور کرده/اما چیکار کنم نگرانیه من فقط واسه توئه عزیزدلم چون تو عزیزترینی برای من.
عکسهای 38 روزگی روژینا جونم
اولین دفعه که روی صندلی کوچولوم نشستم
این کیه
فهمیدم. خرس تپلیه.ما با هم دوستیم.مامان ازمون عکس بگیر