مامان مریض شده
سلام سلام دختر مامان روژینا گلی عزیزدلم مامان از دیروز تا حالا مریض شده بدجور سرما خوردم نفسم عروسکم همش نگرانه تو هستم/دیشب با بابا رفتیم دکتر دکتر بهم قرص اموکسی سیلین داد و گفت چون نی نی تو دلته هیچ قرص یا شربت دیگه ای نمیتونیم بدیم وفقط این قرص واسه نی نی اشکالی نداره ولی من بازم دلم نمیاد که این قرصارو بخورم/از دیشب تا حالا فقط پرتقال ولیمو خوردم ولی هنوز کاملا خوب نشدم
راستی فردا شب جشن تولد ماهان پسرعمته و وارد 8 سالگی میشهو کلی مهمون دعوت کردند/میدونم دیشب اذیتت کردم جیگرم منو ببخش اخه من چیکار کنم با این دلم چه لباسی بپوشم که مناسب باشههر چی هم به بابا میگفتم که چی بپوشم اونم میگفت نمیدونم منم خیلی دلم گرفت واعصابم بهم ریخت وگریه کردمالهی قربونت برم من که وقتی گریه میکردم تو دلم قلمبه شده بودی ازت خیلی خیلی معذرت میخوام روژینا جونم/اخه دیشب حالم خیلی بد بود و یه جورایی مثل بچه ها شده بودم/ولی بجاش صبح بابا خوشحالم کرد وگفت که امروز با هم بریم یه لباس مناسب بخریم//واااای خیلی خوشحال شدم.حالا خدا کنه که یه لباس خوشگل گیرم بیاد اخه من ازلباسهای بارداری بدم میاد ودوست دارم لباسام اسپرت باشه.بازم مامان ازت معذرت میخواد کوچولوی من/