روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

37ماهگی

سلام دختر قشنگم. سی و هفت ماهگیت مبارک دختر نازنینم. دخترم این روزها روزامون به روز مرگی های همیشگیمون میگذره. گاهی خونه هستیم و باهم بازی میکنیم. گاهی هم من حوصله ندارم و کار دارم و شما ناراحت از اینکه من نمیتونم به خواسته ات اهمیت بدم و برام غر غر میکنی . گاهی هم بیرون میریم و بعضی اوقات هم خونه مامانی. تعطیلات هم که بشه سعی میکنیم بریم تهران . برای تعطیلات چند روزه اربعین منو شما و بابا و مامانی رفتیم تهران و عمه جون شله زرد نذری داشت و مهمونی هم داشت که شما کلی با عرشیا و شایان که پسرخاله های بابا هستند بازی کردی و گاهی اوقات هم باهاشون ناسازگاری میکردی. سه روزی خونه مامان زری بودیم. البته خونه مامان جون / مامان بزرگم / و دا...
23 آذر 1394

سه سالگی دنیای ما

عزیز دلم دختر قشنگم سلــــــــــــــــــــــام. تولدت سه سالگیت مبارک باشه همه کسم عزیزم 21 ابان ماه که تولد سه سالگیت بود پنج شنبه شب بود و مامانی به طور اتفاقی مهمون دعوت کرده بود و مهموناش خاله معصومه /خالم/و شوهر خاله و محدثه جون و دایی و زندایی مامانی و دختر دایی مامانی با پسرش و دخترش بودند .منم اونشب تصمیم گرفتم که چون شب تولدت بود یک کیک بگیرم و یه جشن کوچولو با مهمونا بگیریم وشما شمع تولد سه سالگیت رو فوت کنی . و ان شالله  جشن تولد اصلیت که بعد از ماه صفره مهمونی و جشن تو خونه خودمون برات بگیریم . یک روز قبل برای تولدت یک کیک عروسکی سفارش دادیم و بعد از ظهر پنج شنبه بابا رفت کیکت رو گرفت و گذاشتیم تو یخچالمون و بعد ر...
4 آذر 1394

تولدت مبارک دنیای من

سلام عزیز دل مامان. صبح قشنگ پاییزیت بخیر عروسکم. دختر گلم الان ساعت نه و ده دقیقه صبح روز پنج شنبه 21 ابان 94 که مامان داره این پست رو برات میذاره و تا ساعت 9 و بیست و پنج دقیقه که لحظه تولدته وقت دارم که این پست رو کامل کنم.  عزیزترینم شما الان در خواب نازی . و من باگوشیم انلاین شدم و نمیتونم که برات استیکر و عکس بذارم. فقط اومدم که برات بنویسم تولدت مبارک تمام دنیای من. خیلی دوستت دارم و در چنین روزی بهترین ارزوها رو برات دارم مامانی. ان شالله که همیشه سلامت و موفق باشی دختر گلم. روژینای سه ساله ی من خیلی دوست داشتم که دیشب بیام و از تمام حس های مادرونه ام برات بنویسم اما متاسفانه شارژ نداشتم و نشد. همه ی زندگی من دیشب ب...
21 آبان 1394

مهرماه و روژینازی

خانوم گلم سلام. عزیز دلم همدم مامان  خیلی دوستت دارم.   35 ماهگیت مبارک نازنینم عزیز دلم کمتر از یک ماه مونده به سه ساله شدنت  و چقدر من این روزها وقت کم میارم برای از تو نوشتن  و ثبت لحظات شیرین کودکیت .گاهی وقتها که فیلمهای چند ماه قبلت رو میبینم بنظرم که برای خیلی وقت پیشه و چقدر سریع داره این دوران میگذره . مهرماه هم با همه مهربونیهاش و بارون های پاییزیش تموم شد .از بارون نوشتم و میخوام برات بگم که عزیزم تو این مدتی که شمال هستیم به این اندازه تو عمرم بارون  ندیده بود م هم من و هم بابا و واقعا لقبی که براش گذاشتن درسته و واقعا شهر بارانه .  دیگه برات بگم که مامان از اوایل مهر کارشو شروع کرد و هف...
12 آبان 1394

شهریور ماه

سلام نانازخانمی . گل مامان شهریور ماه ماهی پرخاطره و قشنگ بود . اخر هفته ای که اوایل شهریور ماه بود رفتیم دریا و نهارمون رو اونجا خوردیم و بعد از نهار منو شما رفتیم سمت وسایلهای بازی و شما تاب و .... سوار شدی . و عصر هم رفتیم کنار ساحل و شما کلی شن بازی کردی و مامان برای اولین بار بهت اجازه داد که با دستات کلی شن بازی کنی و خواستیم قلعه شنی درست کنیم که نشد و بجاش شما در حال هم زدن شن و ماسه بودی و به قول خودت برای ماهی ها غذا درست کردی . اخر هفته ی بعدی رفتیم ارتفاعات ماسال و واقعا جای قشنگی بود و با بارون قشنگی که میومد هوا واقعا دلپذیر شده بود و خیلی خنک .  هفته سوم مامان زری و عمه ندا و ماهان و خاله محبوبه بابا و اقا فره...
20 مهر 1394

کارگاه مادر و کودک اردیبهشت

سلام عزیز دل مامان. خیلی وقته که دلم میخواد وبلاگتو اپ کنم و چون خونمون نت نداریم نمیتونم و مجبورم همیشه یه وقتی رو به اپ کردن وبلاگت اختصاص بدم و بیام خونه مامانی و اینجا وبتو اپ کنم . از همه دوستانمونم معذرت میخوام که چند وقتی هست که نتونستم که نظراتشونو تایید کنم. و نتونستم بهشون سر بزنم. عزیزان کوتاهیی منو ببخشید و باور کنید فقط برای نداشتن نته که حضورمون کمرنگتر شده. دوستان مجازی گلم همیشه بیادتون هستم و دوستتون دارم . دختر گلم این پست مخصوص کلاسهای خلاقیت مادر و کودکیه که تو شهریور ماه میبردمت. عزیزم تو کلاس خیلی دختر خوبی بودی و خیلی با خاله هاجر/مربیت/ همکاری میکردی و به کارها و بازیهای که انجام میداد توجه میکردی و کار گروه...
13 مهر 1394

33 ماهگی ناناز خانم

33 ماهگیت مبارک نانازیه مامان عزیز دلم سلام. خوبی مامانی عشقم کم کم داریم عادت میکنیم به زندگی کردن تو خونه جدیدمون . تو این مدت یکبار رفتیم تهران و رفتیم خونه مامان زری و با درسا جون قرار گذاشتیم و رفتیم شهربازی که واقعا به شما کوچولوها خیلی خوش گذشت که عکساشو تو پست بعدی برات میذارم. 21 مرداد ماه که 33 ماهگی شما بود ما تهران بودیم و 22 مرداد هم که ششمین سالگرد ازدواج منو بابا بود  هم همینطور و اونشب بله برون دختر خالم مریم جون بود و فرصت نشد که منو بابا جشن بگیریم برای سالگرد ازدواجمون و بجاش رفتیم جشن مریم و اونجا کلی بهمون خوش گذشت و کلی نانای کردیم و خیلی خوب بود عزیزم .  ارزوی خوشبختی برای دختر خالم دارم و ...
5 شهريور 1394

روژینا گلی تو اتاق خودش میخوابه.

عزیز دل مامانئ دختر نازم. الی مامان فدات بشه که دیگه شبها تو اتاق خودت میخوابی عروسکم از همون شب اولی که دیگه خونه جدیدمون چیده شد در تاریخ 94/4/27  مرتب شد شما تو اتاق خودت خوابیدی و خیلی راحت با این موضوع کنار اومدی عشقم... البته قبل از اینکه به این خونه بیایم باهات در مورد اینکه دیگه باید تو خونه جدیدمون تو اتاق خودت بخوابی و با نشون دادن عکسهای کتاب داستان و کارتون های مختلف و گفتن قصه امادگیهای لازم رو بهت داده بودم و کلی بهت ذوق و شوق دادم. و شبی که میخواستی تو تختت بخوابی خیلی ذوق داشتی و بعد از شیر خوردن با شیشه و با موهام بازی کردن و بعد از کلی بوس و گفتن شب بخیر گذاشتمت رو تختت و شما هم ازم خواستی که پایین تختت بخوابم و...
2 شهريور 1394