روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

اخرین پست سال 92

سلام سلام دختر قشنگم. عزیز دلم بالاخره خونه تکونیمون تموووووم شد و دو روزیه با خیال راحت استراحت کردم. هوراااااااااااااااا روژینا گلیه مامان امشب اخرین شبه سال 92 هست و فردا ساعت 20 و 27 دقیقه و 7 ثانیه سال تحویل میشه گلم . عزیزم سال 93 سال اسبه. منم تو سال اسب به دنیا اومدم نفسم . نازنینم امسال هم تموم شد و فقط خاطراته قشنگه باتو بودن برای مامان میمونه . لحظه های زیبایی که دیگه هیچوقت قابل برگشت نیست عزیزم. کاش قدر اون لحظه ها رو بیشتر میدونستم . لحظه هایی مثل اولین دفعه ای که منو مامان صدا کردی و اولین باری که با صدای قشنگت کلمه بابا رو به زبون اوردی . اولین دفعه ای که به تنهایی نشستی . اولین باری که سینه خیز رفتی .اولین مروارید...
29 اسفند 1392

16 ماهگی شیرین تر از عسل

 دختـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر نازم                                              ماهگیــــــــــــــــــت مبارک   عزیزم شرمنده میدونم که تبریکم با 4 روز تاخیره .اما هم تو و هم دوستای وبلاگیمون که جویای حالمون هستن و با کامنتاشون اظهار لطف میکنن باید مامانو ببخشن بابت این تاخیر نسبتا 2 هفته ای . عزیزم این چند وقت اصلا وقت نمیکردم و اصلا نمیشد که بیامو اپ کنم و یا اینکه به وبلاگای دوستات برم ...
27 اسفند 1392

روژینا واسفند ماه 92

دختر نازنینم سلام . قشنگه مامان تا این لحظه یکسال و 3 ماه و18 روز و 16 ساعت و 14 دقیقه و 11 ثانیه سن دارد عزیزم شما الان تو خواب نازی و منم بعد از یک روز خسته کننده و پر مشغله دارم این پستو برات میذارم اخه از امروز خونه تکونی رو شروع کردم وتا عید فقط 20 روز مونده ومن هیچکاری نکردم و با وجود شیطنتهات اصلا به هیچ کاری نمیرسم .عزیز دلم دختر نازم ماشالله هر چی که بزرگتر میشی شیطون تر میشی و مخصوصا چند روزیه که بد اخلاقی میکنی و همش غر میزنی و بهونه میگیری.گاهی اوقات فکر میکنم که خودتم نمیدونی چی میخوای و الکی اینکارارو میکنی.فوق العاده یکدنده هستی عسلم و هر چی که میخوای حتما باید همون بشه وگرنه..... خیلی مواقع شده که دوست دارم که با این رف...
12 اسفند 1392

15 ماهگی عسلم

ماهگــــــــــــیت مبــــــــــــــارک   دختر عزیزم- عشقم -تمام وجودم -هستی مامان تمام زندگی مامان 15 ماه قشنگ از با تو بودن گذشت. هوراااااااااااااااااااااااااااااااااا. مبارکه مبارکه 15 ماهگی دنیای مامان وبابا مبارکه    عزیزم تقریبا با یه تاخیر کوچولو این پستو برات میذارم . اخه از دوشنبه هفته گذشته تاجمعه هر شب مهمونی بودیم وکلی خوش گذشت . دوشنبه شب خونه خاله محبوبه ی بابا بودیم. 3شنبه خونه مامان جون/مامان بزرگم/ بودیم 4 شنبه خاله معصومه  وشوهر خالم و محدثه جون/دختر  خالم/ اومدند خونمون وما میزبان بودیم. 5شنبه هم/ شب ولنتاین/ که من از صبح تا غروب کلاس بودم وشما پیشه مامانی بودی وشبش هم خونه خاله اکرم/ خ...
28 بهمن 1392

happy valentain 2

         ولنتاین مبارک      عشقم دخترم ولنتاینت مبارک. امسال دومین ولنتاین بود که من در کنار عشقهای زندگیم روژینازم و نادر عزیزم بودم. خدایا شکرت   دختر گلم همونطور که تو پست قبل نوشتم شب ولنتاین  5شنبه 24 بهمن خونه خا لم مهمونی بودیم که مریم جون دختر خالم زحمت کشید و برای همه بچه ها هدیه ولنتاین گرفته بود و به شما هم هدیه داد.که دوتا فنجون خوشگل که دوتا قلب توش بود. دست دختر خاله عزیزم درد نکنه . اما 25 بهمن/جمعه صبح/ منو شما رفتیم برای بابا هدیه گرفتیم یه عروسکه اسب با یه باکس خوشگل که داخلشو پر کردیم با شکلات و وقتی که برگشتیم به بابا دادیم و بابا ...
28 بهمن 1392

روژینا گلی به روایت تصویر

                          این روزهای روژینازم به روایت تصویر       مامان فدای خنده های مثل قندت بشه عروسکم عزیز دلم یکشنبه هفته پیش با بابا و مامان زری و بابایی و عمه ندا و ماخان رفتیم خونه دایی محسن بابا. این عکسها رو قبل از اینکه بریم ازت گرفتم.      دختر گلم این لباست جزو لباسهای سیسمونیت بود که من فکر میکردم هنوز برات بزرگه و تنت نمیکردم  ولی وقتی پوشیدیش در کمال تعجب دیدم که برات کوچیک شده . تازه فکر میکردم برای ساله دیگه ات مناسب باشه . دختر نازنی...
20 بهمن 1392

روزهای برفی

 نفس نفسی مامان ســـــــــــــلام این چند روز هوا خیلی خیلی سرد بود ملوسکم .و روزهای برفی قشنگی بود.منم که خیلی برف رو دوست دارم وقتی صبحها از خواب بیدار میشدم با دیدنه برفهایی که زمین رو سفید پوش کرده بود کلی هیجان زده میشدم . و شمارو هم میبردم دمه پنجره تا ببینی و میگفتم روژینا جونم برفو ببین. بگو برف و شماهم میگفتی ب’   .  عزیزم اولین روزی که برف اومده بود صبحش شمارو با بابا بردیم بیرون تا برفا رو ببینی و رفتیم یه پارکی که  بخاطر بلندی درختاش برف روی زمینش کم باشه و شما بتونی راه بری .خیلی تعجب کرده بودی و همش زمینو نگاه میکردی. وقتی بهت برف میدادیم فقط نگاهش میکردی و ازمون نمیگرفتیش. نمیدونم چراااا...
19 بهمن 1392

بازهم سرماخوردگی

  دختر گلیه مامان سلام   عزیزم بالاخره سرما خوردگی رو از من گرفتی و این هفته اصلا حالت خوب نبود . همش بی قرار بودی. شبها از سرفه و تنگی نفس نمیتونستی بخوابی و ابریزش شدید هم داشتی و خیلی هم غر غرو شده بودی عزیزم و بهونه های الکی میگرفتی . هنوز هم به طور کامل حالت خوب نشده و گاهی اوقات ابریزش بینی داری. فدات بشم که فقط این چند روز دارو خوردی و بی اشتهاییت بدتر هم شده و اصلا این چند روزه هیچی به جز شیر نخوردی و خیلی لاغر شدی عسلکم .وقتی میخوام بهت داروهات بدم میگم روژینا بیا داروتو بخور و تو هم فرار میکنی و میگی دائوو و اصلا دوست نداری که بخوریشون . اصلا ابمیوه نمیخوری و با زور بهت چند تا قاشق اب لیمو میدیم. واقعا با  ا...
9 بهمن 1392

هفنمین مروارید

  روژینا جونم تا این لحظه 1 سال و 2 ماه و 9 روز و 15 ساعت و38 دقیقه و33 ثانیه سن دارد.   عزیز دلم دختر گلم هفتمین مرواریدت مبارک باشه . عشقه مامان 4 شب پیش/5 شنبه/ اصلا علاقه نداشتی شیر بخوری و وقتی هم که خواب بودی همش بی تابی میکردی و تا صبح دوبارهم حالت به هم خورد و کلی نگرانمون کردی . صبحش هم بیرون روی داشتی که شدیدا نگرانت شدم و با خودم گفتم وااااااااااااااااااااااااااااااای دوباره مریضی جدید. که خدارو شکر ادامه دار نبود و همون روز بعد از ظهرش وقتی داشتم باهات بازی میکردم دیدم سومین دندونه پایین از سمت چپ اومده بیرون و الان شما 7 تا دندون داری . هوراااااااااااااااااااااااااا دختر نازم منم از شنبه تا حالا حسابی سرما خو...
1 بهمن 1392

14 ماهگی روژینازی

   ماهگیت مبارک دنیای مامان و بابا   دختر نازم عزیزدلم بی نهایت دوستت دارم و از اینکه هر روز میبینم داری بزرگتر میشی خیلی خیلی خوشحالم . این ماه حس میکنم نسبت به قبل ماشالله برگتر شدی هم از لحاظ ظاهری و هم از نظر اخلاقی . بنظرم قد کشیدی و قدت ماشالله بلندتر شده. درسته که هنوز هم زیاد غذا یا شیر نمیخوری و منو حسابی اذیت میکنی. تو راه رفتن حسابی پیشرفت کردی نازنینم . دیگه 4 دست و پا نمیری و سعی میکنی که تعادلت برای راه رفتن رو بهتر کنی و گاهی چنان قدم های تند برمید اری که  میفتی زمین .اما چنان ذوق و شوقی داری که سریع بلند میشی و به راهت ادامه میدی.هر روز که میگذره راه رفتنت قشنگتر میشه . صحبت کردنت هم خیلی ناناز ش...
24 دی 1392